سخنرانی حضرت استاد شیخ علی اکبر تهرانی 1386.09.01

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحيم
يا صاحب الزمان (عج) ادرکنی
سخنرانی شب جمعه مورخه 01/09/86 مصادف با ولادت امام رضا (ع)

به روح محترم چهارده معصوم و حضرت ابوالفضل (ع) صلوات اول را بلند بفرستید.
برای سلامتی وجود مبارک امام زمان (عج) صلوات دوم را بلند بفرستید.
به روح رهبر انقلاب و برای سلامتی رزمندگان اسلام و پیروزی اسلام صلوات سوم را بلند بفرستید.
دعای فرج را بخوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ کُن لِوَلیّک الحُجَّةِ ابن الحسنِ العَسکری صلواتُکَ عَلیهِ و علی آبائِه فی هذِهِ الساعةِ و فی کلِّ الساعَة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دَلیلاً و عیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً و تُمَتِعَهُ فیها طَویلاً.

ان شاء الله وجود مبارك امام زمان (عج) در تمام امور ﻫﻤﮥ ما را یاری بفرمایند، صلوات بلند بفرستید.

*******

مسئله:

كسي كه در مسافرت روزه مي گيرد، ولي مسئله را نمي داند كه نبايد در مسافرت روزه گرفت، اگر توي راه يادش افتاد كه نبايد در مسافرت، در ماه رمضان روزه بگيرد، خُب روزه اش را بايد بخورد، اما اگر يادش نيامد تا شب كه گرفت، روزه اش درست است.
اما كسي كه مسئله را مي داند، يا فراموش كرده يا اصلاً يادش نيست كه ماه رمضان است، اين اگر روزه بگيرد روزه اش باطل است.

هركس فهميد صلوات بلند بفرستد.
اللهم صل علي محمد و آل محمد
*******
مقدمه:
وجود مبارك علي بن ابيطالب (ع) می فرماید: بشنو و بفهم و باور كن، بعد به كار ببند. من كه هرهفته اين را تكرار مي كنم، يكي براي اين است كه خوب است، همه مان بيدار مي شويم كه بايد بشنويم و بفهميم و باور كنيم، بعد به كار ببنديم. از آن طرف هم اگر گوش كنيم، بفهميم و به كار ببنديم، اشتباه نمي كنيم و به مردم اشتباه نمي گوييم. يك وقت ها چيزهايي به گوش من مي رسد كه از قول من گفته شده، خودم تعجب مي كنم كه اصلاً غيرممكن است.

وجود مبارك امام صادق (ع) (به روحشان صلوات بفرستيد.) مي فرمايد: بشنو و پيروي كن از كسي كه تو را مي گرياند ولي پندت مي دهد، پيروي نكن از كسي كه تو را مي خنداند و گولت مي زند. [1] همين هم هست برادر، ما اگر جاهايي برويم كه برويم و برگرديم به درك و معرفتمان اضافه نشود، آدم بدي هستيم، وقتمان را از دست داده ايم. انسان بايد حركت كند، برود و بيايد كه چيزي بفهمد. چرا؟

وجود مبارك مولاي ما، آقاي ما علي بن ابيطالب (ع) مي فرمايد: اگر دو روزت يكي باشد مغبوني، (يعني ديروز و امروز يكي باشد. در قرآن هم يك سوره داريم به نام سورۀ تغابن، يعني كساني كه مغبون اند.) اما اگر امروزت از ديروز پست تر شد ملعوني. (لعنتت مي كنند.)

پس برادرها، از كجا ما مي توانيم به اين مقام برسيم؟ من بارها عرض كرده ام كه براي خدا بياييم، براي خدا بنشينيم، براي خدا گوش كنيم و براي خدا حفظ كنيم و براي خدا عمل كنيم، آن وقت آن زمان است كه ائمه اطهار (ع) به وجود ما افتخار مي كنند، آن زمان است كه خود خدا پيش ملائكه به وجود ما افتخار مي كند، آن زماني است كه ما از حماقت رنج نمي بريم. اما اگر در كارها بي تفاوت باشيم، ضرر كرده ايم.

پس برادرها، وقتي كه گفتار هست باتوجه باشيد، چرا؟ براي اينكه وقتي مي خواهي به كسي بگويي، اشتباه نمي گويي، طرف را كافر نمي كني، طرف را به خدا بدبين نمي كني. من همين اخيراً شنيدم يك خانمي مي گويد كه يك خانم تلفن زده، گفته كه مثلاً چاپلوسي براي استاد عيب ندارد! برادر من، خواهر من، بدترين گناه چاپلوسي است! چاپلوسي مادرش دورويي است، آدم دورو و پست مي شود چاپلوس.

خود خدا مي فرمايد: "لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق" كسي از بندۀ من تشكر كند، از من تشكر كرده.

امام رضا (ع) مي فرمايد: چه خوب است كه من باب مثل شاگرد دست استادش را ببوسد. از نظر چي؟ از نظر تواضع. اين چاپلوسي نيست. اگر كسي روي چاپلوسي ببوسد، بدبخت است. ما سرنيزه پشت كسي نگذاشته ايم كه آقا جلسه بيا، يا حالا آمدي جلسه من باب مثل ماچ كن! كي گفته ماچ كن؟ تا حالا ده بار هم من سر منبر گفته ام نكن. حالا شما لطف داريد، آقاييد، اما چاپلوسي چيز بدي است. منتها خود قرآن هم مي گويد: اگر تو مي خواهي از من خدا تشكر كني، شكر مرا به جاي بياوري، شكر بندۀ مرا به جاي بياور.

حتي آيه هم داريم در قرآن: من فرداي قيامت مومنين متكبر را به جهنم مي برم. (عبادت كننده ها را) چرا؟ مي فرمايد: به خاطر اينكه شكر مرا به جاي نياوردند، مي گويد: خدايا، من چقدر الحمد لله گفتم. مي فرمايد: نه، شكر آن كسي كه تو را با من آشنا كرد، شكر او را بايد به جاي بياوري. اين براي ما عادي است كه خود خدا مي فرمايد: "ان الله و ملائكة يصلون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما" (صلوات) من خدا و اين ملائكه بر پيغمبر درود مي فرستيم. خدا رسول (ص) را خودش ساخته، هررقمي كه رسول الله (ص) هست خود خدا ساخته اش، در تمام امور هم ياري اش كرده، اما مي داند چقدر اين راه سخته، امر به معروف و نهي از منكر چقدر سخت است.
چند جاي قرآن است كه خود خدا به رسول الله (ص) مي فرمايد: اي پيغمبر، ما مي دانيم كه حرف هاي ياوه اي كه مردم مي گويند تو را ناراحت مي كند، سر دلت سنگين مي شود، قلبت مي زند، اما اين مردم با حماقت و بدبختي با من خدا طرف اند، من را گير نمي آورند، يقه تو را مي گيرند.

وجود مبارك مولا علي (ع) (به روحش صلوات بفرستيد.) مي فرمايد: مردم به كمال نمي رسند و دينشان كامل نمي شود، مگر:

1-مطيع قرآن و سنت شوند. اگر ما مطيع قرآن و سنت نشويم به كمال نرسيديم، آن ور به جهنم مي رويم. خُب آنها كه قبل از ما بودند، ما لعنتشان مي كنيم. دور پيغمبر (ص) بودند، اما قبول نكردند، عمل نكردند.
2-در زندگي ميانه روي را بايستي كه براي خودشان استاد قرار بدهند. برادر من، جوان عزيز، اگر پدرت پولدار است، پول به شما مي دهد يا خودت كار مي كني پول درمي آوري، بي خود خرج نكن، يكي از كارهاي بد اسراف است.

پيغمبر (ص) (حالا مثل اينكه ماه رمضان بوده، يا روزۀ مستحبي داشته.) مي فرمايد: يك كسي يك خُرده آب بياورد من افطار كنم. يك بنده خدايي روي محبت مي رود از گوسفند خودش يا گاو خودش شير مي دوشد، خودش عسل هم داشته، (كندو داشته اند.) يك خُرده هم عسل مي ريزد داخلش، هم مي زند، مي دهد دست رسول الله (ص). آقا لب مي زند، مي گويد: دست شما درد نكند، من نمي خورم. مي گويد: آقا مال خودم، مي فرمايد: دستت درد نكند، اما من نمي خورم. بعد شروع مي كند حضرت (ص): هركس تكبر كند خدا او را تا زمين هفتم فرو مي برد، هركس تواضع كند خدا او را تا آسمان هفتم بالا مي برد.
خيلي بده، شما نمي دانيد فردا چه خبر مي شود؟ خيلي ها بودند همين طوري پول خرج كردند، حالا بچه هايشان بدبخت، دزد و گوشه خيابان خواب اند. چرا؟ پول ندارند. نه، ما بايد تا مي توانيم ميانه رو باشيم.

3- بر ناگواري ها صبر كند. چون خدا در قرآن مي فرمايد: من تو را خلق نكردم مگر براي دو چيز، يكي اينكه امتحانت كنم، يكي هم عبادت كني. امتحان همين است، آنكه من و شما مي خواهيم نمي شود. من نديده ام كسي حالا هركي مي خواهد باشد، رئيس جمهور، پادشاه هركه باشد، بتواند زندگي را آن طوري كه دوست دارد بكند، نمي شود. چرا؟ اراده و تقدير دست خداست، هركسي هم قبول ندارد كافر و نجس است.

4- تلخي روزگار كه پيش مي آيد، بگو: من دارم كفارۀ گناهانم را مي دهم، دارم پاك مي شوم. نگو: آقا چرا من؟ برادر من، اگر خدا بخواهد دو روز به ما سخت بگيرد، اين تهران ما هر دقيقه بايد آتش باشد. چيزي كه امروز در ملت مسلمان ما بيست و هشت سال هم هست كه انقلاب اسلامي شده، چيزي كه اصلاً رواج شده از هر چيزي رواج تر، دروغ، غيبت و تهمت است. مصاحبه مي كند، من مي بينم كه مي پرسد: آقا شما دروغ مي گوييد؟ مي گويد: نمي شود نگفت، دروغ اصلاً جزء زندگي است! نكبتي است! نگو چرا؟ يك دانه غيبت گوش مي كني، سيصد و شصت زنا برايت مي نويسند و يك غيبت مي كني سي و شش زنا برايت مي نويسند. نگو چرا من؟ تا يك سختي مي آيد، بگو: الحمدلله، خدا دارد مرا پاك مي كند.

بعد مولا علي (ع) مي فرمايد: همانا مومن دينش را از رأيش نگرفته، مومن دينش را از زمان نگرفته، كه زمان چه مي خواهد. (غلط مي كند كسي بخواهد روي زمان كار بكند.) مومن دينش را از نظرات باطل خلق الله نگرفته، همانا دين مومن در عملش ديده مي شود.

حتي امام صادق (ع) در كافي و كتاب هاي معتبر مي فرمايد: به نماز طرف نگاه نكن حالا "ولا الضالين" را شش متر بكشد، نگاه نكن به نمازش، اگر ديدي در ركوع هفت بار گفت: "سبحان ربي العظيم و بحمده" به او اعتنا نكن. در امور زندگي ببين چه جور دارد زندگي مي كند. راست مي گويد؟ دروغ مي گويد؟ حسادت دارد؟ تكبر دارد؟ چه مي كند، چه نمي كند. همانا دين مومن در عملش ديده مي شود، همان طور كه كافر هم كفرش در عملش ديده مي شود. تكبر، ناداني، منيت.

رسول گرامي (ص) مي فرمايد: مردم سه گروه اند:
1-يك گروه مانند ملائكه مي مانند. ملائكه دوست دارد مرتب نماز بخواند، ذكر بگويد، خُب، خوب هم هست. مقدس ها همه اين طورند، دائم حساب مي كند چه بكند ثواب دارد؟ شش دفعه مكه رفته دوباره هم مي رود. دوست دارند هر روز بروند مشهد ثواب دارد! نه برادر من، در زندگي يك جواني مي خواهد عروسي كند پول ندارد، دختري مي خواهد ازدواج كند جهاز ندارد، تو نكني اصلاً آن مكه را در سرت مي زنند.

2- مانند پيغمبرها مي مانند. (يعني شما ) پيغمبر گوش مي كند، ياد مي گيرد، ياد مي دهد، امر به معروف مي كند، نهي از منكر مي كند. اين خوب است.

3- اينها مانند حيوانات اند، همه حرف ها سر همين است كه ما اگر مي خواهيم جزء گروه سوم نباشيم، بايد در اين كلاس ها بياييم.

چرا؟ خود مولا علي (ع) مي فرمايد: مردم سه گروه اند:
1- دانشمندان رباني، يعني از اول شروع كرده براي خدا، براي خدا گفته و براي خدا عمل كرده.
2- دانشجويان راه نجات، مثل من و شما دور هم جمع مي شويم كه احمق نباشيم.
3-مانند پشه مي مانند كه به هربادي بچمند و به دنبال هرصدايي بروند. طرف مي بيني صبح كه از خانه مي رود بيرون مسلمان است، تا شب هشت رقم دين عوض كرده، چرا؟ براي اينكه نمي داند.

سلمان فارسي مي فرمايد: سه چيز برادرها گريه آور است:
1- فراق از دوستان، خيلي مهم است كه انسان آن دقيقه كه مي خواهد بميرد از زن و فرزند و... جدا مي شود. حالا مومنين بهتر از اين را آن طرف دارند مي بينند، شما كه مومنيد قبل از مردنتان بهتان نشان مي دهند كه جايتان كجاست. واي به حال آنهايي كه همه علاقه شان دنياست.

2- وحشت قبر، والله برادرها، (والله، اسم اعظم خداست.) بدترين روزگار ما آن دقيقه است. طبق آيه قرآن، انسان وارد قبر كه مي شود لحد را مي گذارند، اين يك مرتبه مي بيند كه بقيه دارند مي روند، نمي داند هنوز مرده، همين كه مي خواهد بلند شود نمي تواند، آنجا مي فهمد كه اي داد مرده! واويلا! هروقت در بهشت زهرا، جايي مي روي، برو سر يك قبر خالي، سي ثانيه فكر كن كه مرا مي خواهند در اين بگذارند. والله ديگر دروغ نمي گويي، چاپلوسي نمي كني، تكبر نمي كني، ديگر اگر آخرين درجه قدرت مملكت باشي به آن نمي نازي، همه پول هاي دنيا مال شما باشد ديگر رويش فكر نمي كني.

3- ايستادن در برابر خداي تعالي با دست خالي. هيچ وقت به عبادت هايتان ننازيد. همه مان را مي گويم، هيچ وقت به كارهايمان ننازيم. بعضي از جوان هاي محترم مي گويند: قبلاً من حال داشتم، حالا بي حالم! نه، كار را براي خدا بكن، جلسه براي خدا بيا، نماز براي خدا بخوان، احسان براي خدا بكن، نترس وقتي براي خدا شد، خدا خراب هايش را هم خوب قبول مي كند، قرص و محكم باشيد. اگر به عبادت ها بنازيم جهنمي مي شويم.

پيغمبر (ص) نشسته بود در مسجد، يك نفر وارد مسجد شد، آقا فرمود: اين شخص اهل بهشت است. نفر دوم كه وارد شد، آقا فرمود: اين شخص اهل جهنم است. يك نيم ساعتي طول كشيد، برگشتند. اولي را آقا گفت: اين اهل جهنم است. دومي را فرمود: اهل بهشت است. پرسيدند: همين الآن گفتيد كه اين اهل بهشت است. فرمود: توي مسجد اين قدر براي خدا گردن كلفتي كرد، گفت: خدايا، ما عبادت مي كنيم، كار خوب مي كنيم، كجاي بهشت را مي خواهي به ما بدهي؟ اما اين دومي، اين قدر در خانه خدا عز و جز كرد كه خودش را بهشتي كرد. همين هم هست، مي فرمايد: چه بسا خوباني كه در اثر خودنمايي و تكبر خودشان را اهل جهنم كردند و چه بسا بدهايي كه در اثر تواضع و افتادگي بهشتي شدند.

سلمان فارسي مي گويد: سه چيز خنده آور است:
1- مردم اهل دنيا كه مرگ به دنبال آنها مي دود و آنها به دنبال هواي نفس. از صبح كه بلند مي شود هدفش يك چيزهايي است كه نه خدا مي خواهد، نه شيطان. آخه شيطان تا زماني دور ما مي چرخد كه ما را بزند زمين، همين كه ما را در چيزي گير انداخت و زد زمين، مي گويد: از تو بيزارم! بعضي ها اين قدر بد مي شوند كه خدا مي گويد من اين را واگذارش كرده ام به شيطان، (با زبانشان، با چشمشان و با فكرشان، مردم را اذيت مي كنند.) شيطان هم مي گويد: من از تو بيزارم.

2- انسان هاي غافلي كه خدا از آنها غافل نيست. (مو به مو كارهايشان زير نظر است.) برادرها، من اول به خودم مي گويم بعد به شما، چون الآن خيلي ها را داريم سي سال پيش الله، خدا، كريم مي كردند، الآن مي شنوند بدشان مي آيد از ما، خدا شاهده اصلاً بدشان مي آيد، مي گويند: اين چرا هي مي گويد قرآن؟ چرا هي مي گويد رسول الله (ص)؟ غافل مي شوند. اين را مي گويم كه ان شاءالله فردا هركدام به جايي رسيديد غافل نشويد بابا، ميلياردر شدي از خداست، بگو: الحمدلله. رئيس جمهور شدي، وزير شدي، هركي شدي، بگو: خدايا، جان امام حسين (ع) حالا كه اين پست را به من داده اي، دستم را بگير كه من ذليل نشوم.

3-آنهايي كه دهن را از خنده پر مي كنند، مسخره بازي مي كنند، اما كاري نمي كنند كه خدا از آنها راضي باشد. ميفرمايد اينها بدبختي است.

مولا علي (ع) مي فرمايد: اي مردم، ضرركرده كسي است كه در دينش خلاف وارد شود. شخص دزدزده، غارت شده كسي است كه دينش را از دست بدهد. اي مردم، اين بدعت ها گمراهي است و اين بدعت ها سنت ها را نابود مي كند. (هرچيزي را مي آورند وسط به عنوان اسلام! حالا به عنوان اسلام هم نمي خواهد، همين كه از اين تلويزيون پخش مي شود، طرف مي گويد: توي جمهوري اسلامي بود.)
اي بندگان خدا، بدترين كارها تازه در آورده هاست. چرا؟ تازه در آورده ها بدترين زيان است، هم براي مردم هم براي مملكت.
اي بندگان خدا، هواي نفس شما را به دوزخ مي كشاند. (برادرهايي كه فراموش كرده ايد و يادتان رفته!) و همنشيني با اهل لهو و باطل، قرآن و دين را نابود مي كند، (مگر كسي مي تواند كه از صبح تا شب هر وقت هر كانال را زد، اين مي رقصد، آن مي خواند، آن همچين مي كند، مگر مي تواند اين دين داشته باشد؟ چه رئيس تلويزيون، چه آنكه فوقش است، چه آنكه دارد اجرا مي كند و چه شما كه دائم گوش مي كنيد.) شيطان را حاضر مي كند و شيطان را خوشحال مي كند.

والله همين است، ما اكثر اوقات كارهايي كه انجام مي دهيم، فقط شيطان را خوشحال مي كند. يك وقت شما يك كار خوب انجام مي دهي، خدا را، پيغمبر (ص) را خوشحال مي كنيد، ملائكه و شهداء را خوشحال مي كنيد، اما يك وقت يك كاري مي كنيد كه فقط شيطان را خوشحال مي كنيد. راست مي گويم، من والله دلم براي بعضي ها كه به عنوان مجري هستند مي سوزد. مثلا طرف مي بيني چهل سالش است، مثل اين ديوانه ها مي پرد بالا، مي پرد پايين، مثل ميمون و خرس! پير است، مي زند با چوب به همديگر مي رقصد! اصلاً نمي فهمد!

قديم ها حدود شصت هفتاد سال پيش كم وزياد، خرس يا ميمون را مي آوردند، در كوچه مي رقصاندند، ده شاهي يك قران مي گرفتند. حالا اين دارد بدتر از آن را مي كند به نام هنر! اين بدبخته! اين تمام حياء و شخصيت انساني را از دست داده، دلش خوش است كه مثل يك ميمون بپرد بالا و پايين، بشكن بزند، مثلاً هنرمنده!

الآن در خانواده هاي ما خيلي زن هاي باحيايي هستند كه جلوي پدر شوهرشان رويشان نمي شود بزك كنند، رنگ آميزي كنند، جلوي عمو، دايي و خاله رويشان نمي شود. اين قدر سطح فكري، مذهبي و عقلي مردم را آورده اند پايين كه زنه با كمال ميل خودش را مي سازد، مي آيد پشت تلويزيون مجري مي شود، اخبار مي گويد. ما اينها را مي گوييم بد است، ناراحت مي شوند، هشدار مي دهند! بابا، اينكه بد را دارد انجام مي دهد، تو چرا به اين جايزه مي دهي؟ مملكت و ملت و همه را به قهقرا كشانده، شما را هم به قهقرا كشانده، به اين جايزه مي دهي، ما كه مي گوييم اين بد است، هشدار مي دهي؟ (حالا دين را هم مي گذاريم كنار، از نظر شخصيت مردانگي.) بابا، مرد، شرافت و غيرت داشته باش، زنت مال خودت باشد، چرا ديگران ازش لذت ببرند؟

طرف در عصر پيغمبر (ص)، تازه پيغمبر بعثت را شروع كرده بود، چهار نفر تصميم گرفتند بيايند پيغمبر (ص) را بكشند. جبرئيل خبر داد كه يا رسول الله، چهار نفر از اين قدرت هاي گردن كلفت عرب، هم قسم شده اند كه بيايند تو را بكشند. آقا رسول الله (ص) (آن موقع علي بن ابيطالب "ع" در سن شانزده سالگي بود.) مولا علي (ع) را فرستاد كه برو اينها را بگير، بياور. اين يك بچه شانزده ساله، آنها هم هركدام يك يلي بودند، سوار شتر، فيل و... گفت: من آمده ام شما را دست بسته بگيرم، ببرم خدمت آقايم رسول الله (ص). گفتند: تو؟ گفت: بله. تا آمدند دست به شمشير بكنند، آقا يكي شان را دو تا كرد. اين هم خوشگل بود، اگر از كمر مي زد قشنگ ميزان نصف مي شد، در ترازو مي گذاشتي بالاوپايين نمي شد. از سر هم مي زد، همين طور. آن سه تا ديدند مسجد جاي كثافت كاري نيست، تسليم شدند، آمدند پيش رسول الله (ص). فرمود: ايمان بياوريد. گفتند: نمي آوريم! فرمود: ببريد گردن هاي اينها را بزنيد. اولي را بردند گردن زدند، دومي را هم گردن زدند، سومي را آقا فرمود: اين را گردن نزنيد. خودش گفت: چرا رفيق هاي مرا كشتيد، مرا نكشتيد؟ فرمود: شما از ما هستيد. گفت: نه، من از شما نيستم! فرمود: چرا همين الآن جبرئيل آمد و گفت: تو سه تا حسن خوب داري، به خاطر اين سه حسن خوبت تو از مايي، ما تو را نمي كشيم. گفت: نه آقا! فرمود:
1- تو آدم باغيرتي هستي، زنت را نشان كسي نمي دهي.
2- تو آدم باسخاوتي هستي.
3- تو آدم شجاعي هستي.

اين تا شنيد، گفت: "اشهد ان لا اله الا الله و اشهد و ان محمداً رسول الله" بله آقا درسته:
1- من الان سيزده سال است ازدواج كردم، با اينكه كافر بودم، زن مرا كسي نديده.
2- همين الآن برويد در شهر من، دوتا اتاق گذاشته ام، انبارم پر از گندم و آرد است، هركي وارد آن شهر مي شود، بايد يك شب، دو شب، هرچه مي خواهد بماند، در خانه من بماند، نان، شام و ناهارش را بخورد و بعد برود.
3- بله شجاع هم هستم.
بعضي حسن ها خيلي كار مي كند.

من الآن قبل از نماز داشتم به بچه هاي خود مان مي گفتم: برادرها سه تا صفت بد است كه اينها فرزند نامردي هستند: يكي گدابازي، يكي حسادت و يكي به اصطلاح خسيس بودن. كسي كه اين سه تا را دارد بايد حتماً نامرد باشد، چون مرد نمي تواند اينها تويش باشد، حتي كافر باشد.
اما آن صفت آقايي كه طرف داشت، غيرت داشت، شرافت داشت، خسيس نبود و شجاعت داشت در مسير خدا، درستش كرد. حالا ما دين را هم بگذاريم كنار، اين قدر سطح فكري اين مردم را آورده اند پايين كه طرف كيف مي كند كه زنش در خيابان اين طوري بگردد و يا در تلويزيون ميليون ها ميليون نفر از اين لذت ببرند كه حالا سر برج مي خواهد سه زار و ده شاهي حقوق بگيرد. آن بدبخت بيچاره چهل سالش است، بالاوپايين مي پرد! چوب مي گيرد دستش و مي رقصد! بابا، خرس را مي رقصاندند، ميمون را مي رقصاندند، تو آخه آدمي! تمام شد! ما داريم مي گوييم كه اينها بد است، مي بيني براي ما هشدار مي دهند! (يك صلوات بفرستيد.)

برادر محترمي دو دفعه در نماز جمعه براي من هشدار داده كه حالا جمهوري اسلامي آزادي آورده، شما اين طور باشيد! برادر خوب گوش كن، همه گوش كنند، ما آزادي را بيش از چهل و پنج سال پيش به وسيله امام زمان (عج) از خدا براي شما گرفتيم، (وقتي شما اصلاً نبوديد!) آن موقع جگر شير مي خواست.

خدا رحمت كند، يك آقاي مصدقي بود در بازار، مي گفتند: بازار حلبي سازها، اما اسمش بازار بين الحرمين بود. اين بعد از پانزده خرداد كتك ها خورد، ناراحتي ها كشيد. اين عكس امام را چاپ مي كرد، باور نمي كنيد دانه اي ده شاهي، يك عكس متوسط، صدتا مي داد پنج تومان. او هدفش اين بود كه رهبر فقيد را در جهان، در تهران معروف كند. رساله چاپ مي كرد با چه مصيبتي، حالا اگر هم زنده است يا مرده است، خدا بيامرزدش، چون خيلي مرد آقايي بود. به جان همه تان، به جان رسول الله (ص)، صدتا صدتا، دويست تا دويست تا من در اين محل مي آوردم، من نتوانستم يك دانه از اينها را به اين مسجد ها، به اين پيش نمازها بدهم، نتوانستم! مجبور بودم چهارپنج تا عكس آقا و پنج شش تا اعلاميه مي گذاشتم در اين جا مهري كه مردم مي آيند ببينند بردارند، مي بيني آن واحد نبود. بعد هم والله بعضي هايشان براي من پيغام مي فرستادند كه فلاني پايت را از كفش ما بكش بيرون و اگرنه مي اندازيمت جايي كه عرب ني بزند.

آن روز جگر شير مي خواست كسي يك دانه عكس رهبر دستش باشد، مرد مي خواست يك دانه اعلاميه دستش باشد. اين را خود رهبر فقيد قبول داشت، نوارش هست بگذاريد، خيلي راحت مي گويد: من كه در خانه نشسته بودم، همه كارها را شما كرديد. دوبار با ناراحتي داد مي زند كه خاك بر سر من، خاك بر سر من، من كه در خانه نشسته بودم.

آن روز كه شما نبوديد، ما به وسيله آقا امام زمان (عج)، با شجاعت خودمان، با پول خودمان، با اسكناس خودمان، اين آزادي را اول براي شما گرفتيم، بعد براي خودمان، يك وقت اشتباه نشود. امروز كه هركي مي خواهد پولدار بشود و مقام پيدا كند، مي آيد، مي گويد: من انقلابي ام! آن روز مردم جانشان را مي دادند، وقتشان را مي دادند، پولشان را مي دادند. آن موقع اين طوري بود، هركس خودش پول مي داد، خرج مي كرد، كتك مي خورد. من مي رفتم در مغازه ها، (خدا شاهده، خدايا، تو مي داني تا حالا نگفته ام براي اينكه كار براي خدا بوده، الآن مي گويم چون كه بعضي ها اصلاً طلبكار شده اند.) دوتا سه تا عكس را مي چسباندم. مي گفتند: اكبر آقا! مي گفتم: كارت نباشد، با من. خدا مي داند، زمان مي داند. حالا خدا آزادي و جمهوري اسلامي را براي قرآن و رسول الله (ص) آورد، نياورد براي مطرب ها، نياورد براي رقاص ها.

مولا علي (ع) مي فرمايد: اي مردم همنشيني با لهو و باطل، قرآن و دين را از ياد مي برد، شيطان را حاضر و خشنود مي كند. بدترين كارهاي زشت همين است كه شما اينها را رواج بدهيد، باعث خشم خدا مي شود. (برو حالا سر علي "ع" را ببر! بريده ايد با حرف، خود همين كه نمي گوييد، يعني بريده ايد سر ايشان را!) اي مردم، كارهاي زشت شما باعث خشم خداست و خشم خداي رحمان شما را به دوزخ مي كشاند.
خدا مي فرمايد: اي مردم، من شما را خلق كرده ام براي دو كار:
1- عبادت كنيد.
2- امتحانتان كنم.

خدا مي فرمايد: شما كه مرا شناختيد اطاعتم نمي كنيد، من هم مسلط مي كنم بر سر شما كسي كه من خدا را نشناخته. خود خدا مي گويد: شما كه مرا شناختيد به نام مسلمان و قرآن مرا اطاعت نمي كنيد، من هم مسلط مي كنم بر سر شما، يك موقع صدام بود، حالا صدام چهار سال است رفته كنار، آمريكا در اين چهار ساله چقدر كشته! بيش از يك ميليون نفر را كشته، بيش از پنج ميليون نفر را بي خانمان كرده، پنج ميليون بچه يتيم گذاشته، يك وضع كثيفي. چرا؟ براي اينكه اگر آن روز كه آمريكا آمد، اينها با هم مي شدند، جلويش مي ايستادند، پانصد هزار نفر كشته مي دادند، بعد كار دست خودشان بود.

حالا بدبختي اينجاست كه يك عده در كشور خودمان از آمريكا مي ترسند. نه بابا اصلاً او نمي داند! بوش اصلاً بشر نيست كه بخواهي تا او مي گويد حقوق بشر بترسي! اصلاً بوش بشر نيست، به دنيا ثابت كرده! راحت دارد در جهان مي كشد، بعد مي گويد: سگ هاي من براي من بس است! ديگر كسي كه راحت دارد مي كشد در مملكت ها، در اين طرف و آن طرف، بعد مي گويد: سگ هاي من براي من بس است، ديگر اين ترس دارد؟ بدانيد، به حضرت عباس (ع) آخر هم از آنچه مي ترسيد به سرتان مي آيد، چون تمام امور به دست خداست.

بعد هم خدا مي فرمايد: شما هي گناه هاي نوبه نو اختراع مي كنيد؟ من هم براي شما بلاهاي نوبه نو اختراع مي كنم. در خانه ات نشسته اي يك موشك، فوتت مي كند بالا.

برادر ها، بيدار باشيد. ما دوستيم! مطرب را خوشحال مي كنيد، جايزه مي دهيد، بنده را تهديد مي كنيد؟ آقا! تكرار مي كنم، اطلاعاتي هايي هم كه اينجا هستند، نوار و سي دي به رهبر بدهند، به رئيس جمهور بدهند، به همه جا بدهند. ما آن روز به لطف خدا آزادي را براي شما آورديم. خود شما والله يك دانه عكس آقا را بهتان مي داديم درمي رفتيد، مي گفتيد: حفظ بدن جمله واجبات است! برادر من، بيدار باشيد، خدا بالاي سر ماست. حالا من چند آيه قرآن مي خوانم كه ببيني كه خداي عظيم الشأن آن روز تا حالا فكر ما هست.

با دروغ ما به شادي نمي رسيم، با تكبر ما به خواسته هاي خود نمي رسيم، با خريدهاي آنچناني ما به خدا نمي رسيم. خاطر جمع باشيد برادرها. ما براي خدا مي گوييم. من الآن مي توانم راحت اين كار جلسه را بگذارم كنار، بروم حج عمره، بروم حج خمره! نه بابا! ما فهميده ايم كه خدا هست، ما فهميده ايم كه بابا، جهنم هست، ما فهميده ايم كه بابا، رسول الله (ص) هست، ما فهميده ايم كه وجود مبارك مهدي آل محمد (ص) هست. تمام ائمه (ع) آمده اند كه به ما بگويند:

امام صادق (ع) مي فرمايد: بايد بدانيد چه چيز شما را از خدا، دين، ادب و اخلاق خارج مي كند، ازش فرار كنيد. همين حرف گوش نكردن هاست، همين تازه درآورده هاست، همين فرهنگ رستم و سهراب و فرهنگ مطرب هاست! هفته آينده راجع به فرهنگ صحبت مي كنم. يك عده كه نمي دانند اصلاً فرهنگ خوردنيه؟ ماليدنيه؟ تزريقيه؟ آمده نشسته مي گويد: فرهنگ! اول فرهنگ هاي ديگر را مي كشد وسط، بعد يك گوشه اش را هم مي زند به اسلام! نه بدبخت ها! اسلام فرهنگ كامل است، اسلام فرهنگ مستقل است، اسلام فرهنگ جهاني است، اسلام فرهنگ جهان را مي سازد، اسلام انسان ساز است، شما بدبختيد!

ادامه حديث از قول امام صادق (ع)- ببينيد چه چيز شما را از دينتان خارج مي كند، از آن فرار كنيد. ببينيد چه چيز شما را آدم مي كند به طرفش بگراييد. همه انبياء آمدند كه بگويند: شما انسانيد. آزادي بدون خدا كه انسانيت نمي شود. آزادي بدون خدا و قرآن اين بدبختي است. همه انبياء آمدند بگويند كه آزادي بدون خدا و قرآن و رسول الله (ص) پستي و ذلت است، شادي بدون تربيت قرآن، ذلت و بدبختي است. علم بدون خدا و قرآن، كوراني هستيد كه مشعل دستتان است. (مولا علي "ع" مي فرمايد.) مثلش اين است شما در بيابان داري مي روي، برق نيست تاريك است. يك كوري يك مشعل دستش است، شما به وسيله نوري كه اين مشعل دارد پخش مي كند، راهتان را راحت مي رويد، اما اين بيچاره خودش دائم مي خورد زمين. مي فرمايد: بابا وقتي بنا شد علم خدا درونش نباشد، قرآن نباشد، تو يك كوري هستي كه مشعل دستت است. مگر آمريكايي ها علم ندارند؟ مگر هارون الرشيد علم نداشت؟ توي لجني فرو رفته اند كه هيچ كار نمي توانند بكنند. همه چيز بايد اول خدا باشد، دوم قرآن و احكامش باشد، سوم رسول الله (ص) و اهل بيتش (ع) باشد، بعد هم وجود مبارك مهدي آل محمد (ص).

ما بايست برادر تشكر كنيم از آن كساني كه احكام را براي خدا درست مي گويند، شجاع براي خدا مي گويند. شادي بدون تربيت، بدبختي است. شادي بدون خدا و قرآن، حقارت، بدبختي، دزدي، هرج ومرج و هرچي بخواهي هست، چي مي شويد؟ آخرش هم دل آمريكا را خوش مي كند. چون الآن صد سال است انگليس و آمريكا پول داده اند، بين ما اختلاف انداخته اند كه استفاده ببرند.

اينكه من به شما مي گويم برادرها بحث نكنيد، بعضي ها نمي دانم كج فهم اند، نمي فهمند! مي گويند: آقا چرا خطش را عوض كرده؟ نه، الآن هم با صداي بلند مي گويم، بالاترين قدرت مملكتي، مراجعين باشند، رهبر باشد، رئيس جمهور باشد، به شما گفتند: اين سي دي را گوش نكن، اين جلسه نرو، راحت بگو: دينت چيه؟ اگر دينت اسلام است، خيلي خُب اين قرآن، اين هم سنت، اين هم نوار، هرجايش خراب است، بگويند.
اما آنجا كه مي آيد طرف به شما گير مي دهد، هي چرا چرا مي كند، مي خواهد تو را كافر كند، مي خواهد بين ما اختلاف بيندازد، مي گويم كه بحث نكنيد. اين را هم من نمي گويم، قرآن مي گويد: جاهل وقتي با تو برخورد كرد، زشت گفت، بگو: سلام عليكم، خداحافظ.

آقا امام رضا (ع) و رسول الله (ص) مي فرمايند: مومن به كمال نمي رسد مگر اينكه مجادله را ترك گويد، گرچه حق با او باشد. خوب مسلم است حق با ماست ديگر، اما اگر طرف مقابلت مي خواهد تو را سياه و تاريكت كند، بگو: خداحافظ شما برادر! جنگ نه، داداشت است، پسر خاله است، دزد است، هركي هست، بگو: داداش خداحافظ شما! پس ما خطمان چيه؟ زماني ارزش دارد كه قرآن و احكامش و رسول الله (ص) و سنتش هميشه جلو باشد، ما مي گوييم هركس به شما گفتش كه آقا چرا اين طور؟ بگو برادر، ما مي رويم براي خدا، براي قرآن، براي احكام، تو دينت چيه؟

ببين، خدا ما را ياري كرده، من امشب چندتا آيه قرآن مي خوانم:
سوره مومن (غافر) آيه 51- البته ما ياري مي كنيم پيغمبر خود را و آنان را كه ايمان آورده اند در روزهاي زندگي دنيا و ياري مي كنيم ايشان را در آخرت و خودمان مي شويم شاهدان اينها كه اينها چه كردند.

از اينجا كه مي خوانم برادر، مال كساني است كه خودشان را به نام اسلام مي بندند، اما با اين حرف ها مخالف اند. سورۀ توبه همين درس شما بود:

سوره توبه آيه 67- مردان منافق و زنان منافقه، بعضي ايشان از جنس بعض ديگرند كه همه در يك صف اند در شرك و اذيت، و مردم را وامي دارند به گمراهي و زشتكاري و جلوگيري مي كنند از نيكوكاري. (اذيت مي كنند.) و جمع مي كنند دست هاي خود را، در راه خدا نمي دهند و فراموش مي كنند خدا و احكام خدا را، حتي جلوي احكام خدا را مي گيرند، خدا هم فراموش مي كند ايشان را و بازمي دارد ايشان را از فضل و كرم خود و توفيق كار خوب را از اينها مي گيرد. چرا؟ چون منافق، فاسق و بدكارند. (ما همه را با قرآن جواب مي دهيم كه كسي نق نزند.)

68- وعده كرد خدا منافقين، زنان منافق و كافران را به آتش جهنم و لعنت كرد خدا اينها را و بد بازگشتي است جهنم. (برادرها، شما خوانده ايد يادتان رفته، يا پست و رياست فراموشي برايتان آورده، من دارم يادتان مي اندازم.)

71- و مردان مومن و زنان مومنه بعضي از ايشان دوستان بعض ديگرند و اينها امر مي كنند به كارهاي خوب ديگران و مردم را و نهي مي كنند از كارهاي زشت مردم را و نماز مي كنند و زكات مي دهند و اطاعت مي كنند خدا و رسول خدا را. آن گروه هستند كه رحمت خدا بر آنهاست. (برادر ديگر چه مي خواهي؟)

73- اي پيغمبر، جهاد كن با كفار و منافقين سخت. (منافق و كافر كه شاخ ندارد!)

ثعلبه در عصر پيغمبر (ص) يكي از نمازخوان هاي درجه يك، پشت سر رسول الله (ص)، (در صف اول، صبح، ظهر و شب) بود. گفت: يا رسول الله (ص)، يك دعايي در حق ما بكن كه خدا وضع ما را خوب بكند، ما به اسلام كمك كنيم. آقا فرمود: تو نمي تواني بكني، همين طور بهتر است. گفت: نه، شما از خدا بخواه خدا به من توفيق بدهد، من اين كار را مي كنم. يكهو گوسفندها زائيدند، صدتا شد سيصدتا، اين را در روز يك دفعه در مسجد ديدند. چند وقت گذشت، در هفته يك دفعه ديدند، بعداً از كل مدينه رفت. گفت: جايم ديگر تنگ است! رفت يك باغ گرفت. يواش يواش پيغمبر (ص) فرستاد كه تو بايد زكات مالت را بدهي. راحت گفت: من باج نمي دهم! (برادر، امروز تو هم كه راحت در روي قرآن مي ايستي، داري مي گويي ما قبول نداريم!)

قارون هم همين را گفت، به موسي (ع) تهمت زد كه ديشب زنا كرده، حقش را هم نداده. فرعون هم همين را كرد با موسي (ع).

برادر من، ما بايد بيدار باشيم، مگر كفر و... چي چي است؟
دو نفر داشتند مي رفتند، يكي شان گفت: من هنوز نديده ام دعوا چطوري است؟ طرف يقه اش را گرفت، يك مشت زد در صورتش، گفت: خواهرت هم فلان. آن هم گفت: خواهر خودت فلان! گفت: خُب دعوا اين است ديگر! برادر من، منافق شدن و كافر شدن چيزي نيست ديگر، يك آيه كه من مي خوانم كسي قبول نداشته باشد كافر است، نجس است. نجس است، كافر است. ديگر حرفي بالايش نيست!

اين مال آنهاست، اين هم مال شما مومنين است.
سوره مومن (غافر) آيه 51- (خدا مي گويد.) البته ياري مي كنيم پيغمبر خود را و آنان كه ايمان آورده اند در روزگار زندگي دنيا. (والله همين است، اگر ياري خدا و امام زمان "عج" نبود اگر من هفتاد هزار تا هم بودم در اين سي ودو سال، مرا هفتاد هزار بار كشته بودند.)

سوره نساء آيه 167- البته آن كساني كه كافر شدند و بازداشتند مردم را از راه خدا پرستي و به حقيقت گمراه شدند، گمراهي بسيار دور از راه راست. (خدا مي گويد: اول كافر مي شوي، بعد قرآن را قبول نداري. اول كافر مي شوي، بعد احكام را قبول نداري.)

168- و آن كساني كه كافر شدند و ستم كردند، نخواهد آمرزيد خدا آنها را و هدايت نخواهد كرد ايشان را به هيچ وجه.

سوره بقره آيه 177- (خدا مي گويد.) خوبي تو به اين نيست كه نماز بخواني، ايمان بياور به خدا و به روز قيامت، به رسول الله، ايمان بياور به قرآن، بهشت و جهنم. اول ايمان بياور، بعداً نماز بخوان. (امروز نماز شده توجيه گر كارها، از صبح تا شب آنهايي كه واجب است در اين مسائل بگويند بي خيالش اند، ظهر كه شد "الله اكبر" "ولا الضالين" را هم يك متر مي كشد! برادر، ما دوستيم، برادريم. خُب آمريكا هم همين را مي خواهد ديگر!)

سوره نساء آيه 169- راهي ندارند مگر راه جهنم، كه بد بازگشتي است جهنم براي كساني كه با قرآن و سنت طرف مي شوند، يا كاري با اينها ندارند.

170- اي مردم، آمد شما را پيغمبر برحق از جانب پروردگارتان، ايمان بياوريد كه اگر ايمان بياوريد خوب است، نجات پيدا مي كنيد در دو دنيا و اگر كافر شويد خدا بي نياز است و هيچ ناراحت از كفر شما نيست و هيچ ضرر نمي بيند. چرا؟ چون خدا نيرومند و رستگار است.

سوره محمد (ص) آيه 25- آنان كه پس از بيان شدن راه هدايت بر آنها باز به دين پشت كردند، اول اينكه مرتد شدند، (هروقت گفتيم قرآن، يعني خدا دارد مستقيم صحبت مي كند.) شيطان كفر را در نظر ايشان جلوه داد و با آمال و آرزوهاي دراز فريبشان داد.

34- و آنان كه به خدا كافر شدند و راه خدا را بر خلق خدا بستند، به حال كفر مي ميرند و هيچ بخششي هم ندارند. (اول خدا كفرش را مي گويد.)

شوخي نيست برادرها هركي، در هر مقامي هستي، من والله با هيچ كسي غرض و مرض ندارم، من خاك پاي همه شمايم، اما والله، كسي بخواهد با قرآن دهن كجي كند، دهنش را خُرد مي كنم ان شاءالله، و تا حالا كرده ام. كسي بخواهد بگويد: من از رسول الله (ص) بهترم! غلط مي كند! نه بابا، همه ما هرچه داريم صدقه سر اينهاست. يكي با لفظ كثيفش بگويد: من رسول (ص) را قبول ندارم، همان آن مردم مي خورندش، تكه بزرگش، اين گوشش است.

روزي علي (ع) وارد به رسول الله (ص) شد، آقا يك احوال پرسيد، فرمود: علي جان چطوري؟ (خوب گوش كنيد.) آقا با ناراحتي فرمود: يا رسول الله، طوري كه هشت تا طلبكار دارم:

1-خدا از من واجبات مي خواهد. واجب است كه دروغ نگويي، غيبت نكني، واجب است قرآن را به مردم نشان بدهي، واجب است امر به معروف و نهي از منكر كني و...
2- شما از من سنت مي خواهي. بعد از مرگ مي گويي من پيغمبر بودم، كدام كارهاي مرا عمل كردي؟ مي خواهي چي بگويي؟ همين الآن آقايي كه مخالفت داري، مُردي مي خواهي چه بگويي.

3- نويسندگان عمل از من راستگويي مي خواهند.

4- فرشته مرگ روح مرا مي خواهد. مي خواهد كه من بميرم روح مرا بگيرد، ببرد.

5- زن و فرزند، غذا و لباس مي خواهند. مخصوصاً از حالا، چون دارد عيد نزديك مي شود. (عيد نيست، عيب است!) اينجا را اين طوري نكردي، آنجا را همچين نكردي، حسين قلي آن طور كرد، حسن قلي اين طور كرد، تو عرضه نداري! اين قدر مي گويد، تا مرده را دزدش كند.

6- شيطان از من گناه مي خواهد. شيطان از صبح تا شب فعاليت مي كند كه ما را به جان هم بيندازد، كه گناه كنيم.

7- نفس اماره، هواي نفس، هرگونه گناه را از من مي خواهد.

الآن گفتم كه تمام احكام قرآن را اين كارگزاران قديم تلويزيون پشت و رو كردند. يعني آنكه نكردند، نتوانستند! مثلاً كسي نمي تواند نماز را بكند شانزده ركعت يا هيجده ركعت! كسي نمي تواند بگويد: آقا، ماه رمضان روزه نگير. آن را كه مي توانستند، يك طوري تمامش كردند كه ديگر هيچي نماند! گفتم: بچه از خواب كه بلند مي شود تا وقتي مي خوابد همه اش با رقص و رقص و خرس را به رقص آورديم و همين طوري! هيچ كس چيزي نمي گويد، تازه به آنها سگ و خرس بلورين هم جايزه مي دهند! مي فرمايد: هواي نفس از من دنيا پرستي مي خواهد.

8- دنيا از من تمايلات مي خواهد، رغبت مي خواهد كه به طرف آن بدوم. يا رسول الله (ص) چه بكنم؟ ببين، يك كلام گفت: چطوري علي جان! فرمود: آقا، از صبح تا شب اين هشت تا گردن مرا گرفته اند. (آقا، شما راحت و بي حال خوابيده اي، فقط ظهر كه شد "الله اكبر"! نه بابا، اين حرف ها نيست.)

رسول گرامي محمد بن عبدالله (ص) مي فرمايد: زنان امت من به خاطر دوتا گناه جهنمي شده اند:
1- لباس هاي بدن نما و زرق و برق د

زرق و برق دار، بدن نما اين نيست كه لخت باشد، نه! الآن نگاه كن يك چادرهايي درآمده، به نام چادر رئيس جمهوري، چادر چي چي كه بدتر از بي حجابي است! هر روز يك شكل! با اين لباس ها شيطان را خوشحال مي كنند، خدا و امام زمان (عج) را دل خون مي كنند، رسول الله (ص) و خانم فاطمه زهرا (س) را دل خون مي كنند. لباس هاي بدن نما مي پوشند كه مي آيد بيرون، برآمدگي ها را خوب نشان بدهد.

 

2-      تجملات پرستي و چشم وهم چشمي. هيچ كس نمي گويد: (برادرها، هركس كه گوش مي كند.) آقا چيزي نداشته باش! چرا، همه چيز داشته باش، وقتي اين خراب شد، ديگر نمي خواهي، لازم نيست، بينداز بيرون. پارسال اين پرده ها را خريدي، خُب چه اشكالي دارد شش سال ديگر هم باشد؟! چه اشكالي دارد اين فرش، اين لوستر؟ چه اشكالي دارد اين مبل و صندلي؟

 

مردهاي امت من هم به خاطر دو مسئله جهنمي هستند:

1-      نمي روند احكام دين را ياد بگيرند. مي گويي: آقا، چرا نمي آيي جلسه؟ مي گويد: آقا، اين قدر گرفتاريم، چكمان همچين است! بابا، بدبخت ها، تمام عافيت به دور سر خدا، قرآن، محمد (ص) و آل محمد (ص) مي گردد. من نمي گويم خود خدا مي گويد. الآن دولت خودمان هم تويش است.

 

خدا مي فرمايد: به عزت و عظمت و جلالم قسم (پنج شش تا قسم مي خورد.) كه هركس صبح كند، هدفش دنيا باشد، نمي بيند جز غم، اندوه و گرفتاري.

 

الآن دولت ما همين طور است، هر روز صبح كه بلند مي شود يك مسئله برايش درست شده. آمريكا چه گفت؟ او چه گفت؟ برادر من، بياييد دور خرمن خدا، آمريكا چه سگي است؟ آن كي هست كه شما از آن بترسي؟ آخر هم آنچه خدا بخواهد مي شود. من هم به شما مي گويم، هركه صداي مرا در هر كجا حتي در آمريكا گوش مي دهد، قطعه قطعه بشويد، همه خونتان را بريزيد، پاي يك سرباز آمريكايي در اين مملكت نيايد، يادتان باشد. كثيف، زنا زاده، با زن و بچه مردم زنا كنند، بعد بكشند و آتش بزنند! شجاع باشيد. اما وقتي كه ارادۀ خدا باشد، مي فرمايد: وقتي تو مرا شناختي اطاعت نكردي، عبادت نكردي، من مسلط مي كنم بر تو كسي كه مرا نشناخته! او مي گويد: پخه ! تو مي ترسي! يعني چي؟

 

2-      همه اش فكر و ذكرش اسكناس است. برادر، پول زماني ارزش دارد كه من و شما غيرت داشته باشيم. پول زماني ارزش دارد كه زن و دخترت مال خودت باشد. الآن ايران و تهران هم شده مثل آمريكا و اروپا، اصلاً ديگر زن و مرد نيست، نر و ماده است. دختره صبح بلند مي شود، هروقت خواست، هركجا خواست بره، اگر هم بهش گفتند: كجا بودي؟ امل هستند! دختره شانزده و هفده ساله، به خود پدر مادرها مي گويند: ما ديگر بزرگ شده ايم ما را مستقل كنيد، برويم در يك آپارتمان بنشينيم! عشقمان را بكنيم! (اين آخرش است!)

 

والله، يك وقت يك دختر كثيفي پشت تلويزيون طرف داشت نامه اش را مي خواند، مي گفت: باباي من امل نيست، من آزادم. من تا حالا شش تا پسر را تجربه كرده ام! خُب بدبخت، تو ديگر چي گذاشته اي بماند؟ شش تا پسر هركاري خواسته با تو كرده! بابايت امل نيست؟! بابايت بي غيرت است، ديوث است، بابايت نامرد است، خاك بر سر است، بابايت جنده پرور است! خاك برسر.

 

سوره نساء آيه 49- آيا نمي بيني كساني را كه خودشان را به پاكيزگي ياد مي كنند؟! نه چنين است، ما بايد شما را پاك بدانيم. (برادرهايي كه باد آورده ايد!)

 

59- اي كساني كه ايمان آورده ايد، اگر راست مي گوييد اطاعت كنيد خدا را و پيامبر خدا و علي بن ابيطالب و بچه هايش را، پس اگر منازعه اي، گفتاري بينتان شد، بياوريد زير چتر قرآن و رسول الله.

 

بعد در همان سوره نساء آيه 61- اگر گفته شود به اينها آقا بياييد برويم پيش رسول الله (ص)، (خدا مي گويد.) مي بيني منافقين را كه روي برمي گردانند. (تا مي گويي بياييد برويم، ببينيم خدا و رسول الله (ص) چه مي گويند؟ مي گويد: منافق اند، زود رويشان را برمي گردانند.)

 

سوره نساء آيه 65- (قسم مي خورد.) اي پيغمبر، به خدا قسم كه من پروردگار تو هستم، اين مردم ايمان ندارند مگر در مقابل تو تسليم باشند، آنچه تو مي گويي بگويند چشم، آن هم نه زباني، قلباً.

 

خوب برادر من، اين كجايش خراب است؟ عيب ندارد كه شما هشدار مي دهيد: آقا، حالا كه جمهوري اسلامي آزادي آورده! آزادي را براي همين آورده، اگر شما رهبر فقيد را قبول داريد، چند بار فرمود: اگر در قديم شما نمي گفتيد، تقريباً يك راهي بود، مي گفتند: جمهوري اسلامي نبود و آن طرف همچين بود، ولي الآن بايد همه تان بگوييد.

 

به خداي عظيم آن روز من بيشتر از الآن مي گفتم، يك مثقال هم نمي ترسيدم. خُب آن موقع همه وزراء، بزرگ ها، زن ها و دخترهايشان لخت بودند، داد مي زدم مي گفتم: نمي خواهد بيمارستان درست كنيد، نمي خواهد كلنگ تيمارستان بزنيد، نمي خواهد زندان درست كنيد! زنت را بپوشان، دخترت را بپوشان. وقتي دختر تو، زن تو لخت مي آيد، اين جوان مي بيند، اگر باغيرت باشد، خُب دنبال زنا نمي رود اما مريض مي شود، ديوانه مي شود، ديوانه خانه را تو پركردي! اگر بي غيرت باشد، مي رود زنا مي كند، بلاهاي بد مي گيرد، بيمارستان را تو پركردي! اگر نداشته باشد مي رود دزدي مي كند، بعد تو مي گيري زنداني اش مي كني، زندان را تو پركردي! آن بندۀ خدا قاري، با دست زد به پاي

برچسب ها :