سخنرانی حضرت استاد شیخ علی اکبر تهرانی 1386.10.20

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحيم

يا صاحب الزمان (عج) ادرکنی

سخنراني جناب شيخ علي اكبر تهراني

سخنراني شب جمعه مورخه 20/10/86

 

به روح محترم چهارده معصوم و حضرت ابوالفضل (ع) صلوات اول را بلند بفرستید.

برای سلامتی وجود مبارک امام زمان (ع) صلوات دوم را بلند بفرستید.

به روح رهبر انقلاب و برای سلامتی رزمندگان اسلام و پیروزی اسلام صلوات سوم را بلند بفرستید.

دعای فرج را بخوانیم:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ کُن لِوَلیّک الحُجَّةِ ابن الحسنِ العَسکری صلواتُکَ عَلیهِ و علی آبائِه فی هذِهِ الساعةِ و فی کلِّ الساعَة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دَلیلاً و عیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً و تُمَتِعَهُ فیها طَویلاً.

 

ان شاء الله وجود مبارك امام زمان (ع) در تمام امور ﻫﻤﮥ ما را یاری بفرمایند، صلوات بلند بفرستید.

 

*******

مسئله:

در چهار جا است که ما اگر وقت باشد، واجب است که نماز را بشکنيم:

1- اول در مسجد، مسجد نجس شد، کسي نيست تميز کند، وقت هم هست، شما نمازت را بشکن و مسجد را آب بکش، آنجا که نجس شده پاک کن، بعد نماز را شروع کن.

 

2- طلبکار مي آيد، (کسي از شما طلب دارد، مي آيد.) شما پول داري، وقت هم هست، بايد نمازت را بشکني، طلب طلبکار را بدهي، بعد ان شاءالله مشغول نماز بشوي.

 

3- جان يک کسي در خطر است، مثلاً داري نمار مي خواني، مي بيني يک بچه دارد از پشت بام مي افتد، يا آتش سوزي شد، يک کسي در آتش دارد مي سوزد، اينجا بايد نمازت را بشکني و او را نجات بدهي، بعد نمازت را باز شروع کني.

 

4- خود شخص، يا جانش در خطر افتاده يا مالش، بايستي که نمازش را بشکند. اما مال ارزش داشته باشد، يادت باشد ها! آن روز من گفتم که طرف گفت: آقا، من گيوه هايم را داشتند مي بردند، من نمازم را شکستم، گيوه ام را گرفتم. آيا کار خوبي کردم؟ گفت: گيوه ات چند مي ارزيد؟ گفت: دو تومان. گفت: آره کار خوبي کردي، چون نماز تو دو تومان هم نمي ارزيد! نمازي که متوجه خدا نباشد همان است.

 

هركس فهميد به روح محترم محمد و آل محمد صلوات بلند بفرستد.

اللهم صل علي محمد و آل محمد

*******

مقدمه:

وجود مبارک امام علي (ع) (به روحشان صلوات بفرستيد.) مي فرمايد: بشنو و بفهم و باور کن، بعد به کار ببند. اين را من هر هفته تکرار مي کنم، اول براي خودم، بعد براي همه، چون تمام ارزش اين آمدوشدها، بياوبرو ها سر همان يک کلمه باور است. اولاً باور با يقين، مثل باور مَثل يک شمع است كه در يک جا روشن باشد، مثل يقين يک خورشيد است. مثلاً از شما سوال مي کنند كه آقا اين کارش چيه؟ شما مي گوييد مثلاً اين آقا نقاش است. من باور مي کنم که اين آقا نقاش است. اما يک وقت خودم مي بينم که طرف دارد نقاشي مي کند، آنجا يقين است.

ما بايستي که به وسيله آمدن براي خدا، گوش کردن براي خدا، حفظ کردن و عمل کردن به يقين برسيم که يعني تا مي خواهيم گناه بکنيم حساب کنيم، آه، داريم مي رويم جهنم. تا مي خواهيم يک خلاف بکنيم، حساب کنيم همين الآن داريم مي رويم جهنم.

 

آن هفته عرض کردم:

مولا علي (ع) مي فرمايد: در خرج کردن پول، يک جوري خرج کن که (مثلاً صد هزار تومان داري.) يک عمر زنده اي. يک جوري اين پول را خرج کن که هيچ وقت محتاج ديگري نشوي. اما در گناه اين طور نيست، حساب کن همين که مي خواهي مشغول گناه بشوي، جانت را گرفتند. مي خواهي به خدا چه بگويي؟

 

پس بشنو و باور کن و بفهم و به کار ببند. اين از کجا به دست مي آيد؟ از آنجايي که من بارها تکرار کرده ام: براي خدا بياييم، گوش کنيم براي خدا، حفظ كنيم براي خدا، عمل كنيم براي خدا، براي خدا به كار ببنديم. تا خدا در کارهاي ما شريک نباشد، ما درجا مي زنيم. اول خودم را مي گويم، بعد همه را.

 

مسئله درجا را هم بارها گفته ام، آن وقت ها در تهران هم زياد بود، آسياب هايي بود که روغن مي گرفتند، آرد مي گرفتند، يک کارهايي مي کردند، گندم آرد مي کردند، (بي ادبي مي شود.) يک الاغ بود، يا يک اسب، مي بستند به اين آسياب، صبح اين اسب را مي بستند به آسياب، چشمش را مي بستند، اين بنا مي کرد به راه رفتن، همين طوري مي چرخيد. آن آسياب هم حالا هرچه بود، يا آرد درست مي کرد، يا روغن مي گرفت، ظهر که چشمش را باز مي کردند، مي ديد همان جايي است که صبح بود. وقتي ما کارهايمان الهي نباشد، خدايي نباشد، خدا در کارها شريک نباشد، درجا مي زنيم.

 

پس اگر ما بخواهيم ان شاءالله فوق ملائکه باشيم، بايد سعي کنيم که براي خدا بياييم، گوش کنيم، حفظ کنيم و عمل کنيم. امر به معروف و نهي از منکر هم در همين معلوم مي شود. وقتي كه شما الآن رفته اي خانه، مي بيني قوم و خويش ها دور هم جمع شده اند، دارند غيبت مي کنند. شما يک سلام مي کني، مي روي در آن اتاق. مي گويند: آقا چرا نمي آيي اينجا؟ مي گويي: آنجا آتش است. آنجا شما داريد غيبت مي کنيد، من نمي آيم. خلاصه مطالب تمام آنهايي که در دنيا به کمال رسيده اند، همان کلمه بشنو و بفهم و باور کن.

 

من الآن قبل از نماز داشتم به بچه ها مي گفتم:

اويس قرن اصلاً آقا رسول الله (ص) را نديد، من باور کن يک وقت يک حديثي دربارۀ ايشان آقا رسول الله (ص) مي فرمايد، ديدم که دربارۀ علي بن ابيطالب (ع) اين حديث را نگفته. اين باور کرده بود. بعد از حدود هشتادوچند سال که از عمرش گذشت، زماني كه مادرش مرد و آزاد شد، آمد. زماني بود كه علي بن ابيطالب (ع) به خلافت رسيده بود، جنگ صفين شروع شده بود. آنهايي که بيست وچهار ساعت با رسول الله (ص) بودند، بيست و چهارساعت دور پيغمبر (ص) بودند، جنگ به پاکرده بودند، با قرآن مي جنگيدند، با خدا مي جنگيدند، با قرآن ناطق مي جنگيدند، ولي اويس قرن که اصلاً رسول الله (ص) را نديده بود آمد، با علي بن ابيطالب (ع) و شهيد شد، رفت بهشت. او فهميده بود. لذا برادرها، ما بايد سعي کنيم.

 

وجود مبارک رسول گرامي محمدبن عبد الله (ص) مي فرمايد: مؤمن تا چند چيز را ترک نکند، از عذاب نجات نيابد: (خيلي عالي است، اين چهارتا را گوش کنيد.)

 

1- بخل، که اکثر مردم بخل به خودشان ضرر مي زند. مثلاً مي خواهد خمس مالش را بدهد، بخلش نمي گذارد، فرداي قيامت دستش خالي است. همين جا هم کساني که خمس مالشان را نمي دهند، اکثراً نابود مي شوند. بخيل است، يکي مي خواهد به يکي کمک کند، ناراحت است. در صورتي که همه ما وظيفه داريم. همين الآن شب عيد است، دارد عيد مي آيد بعد از محرم، خُب خيلي ها هستند ندارند، بچه ها لباس ندارند، بزرگ ها پول ندارند بخرند.

 

2- دروغ گفتن، که سبب بي شخصيتي خود انسان مي شود. برادرها، فکر نکنيد، دروغ اول کاري که مي کند شخصيت خود انسان را مي گيرد و اعتبار خود انسان را از بين مي برد.

 

3- بدگماني به خدا، وقتي به خدا بدگمان بشوي، خدا را قبول نداري. بدان آنکه هرکار مي تواند مي کند خداست، آنکه همه جا ما را مي بيند خداست، آنکه قول بدهد انجام مي دهد خداست، همه جا همراه ماست. تا به اين باور هم نرسيم، به يقين هم نرسيم، شب و روز گناه مي کنيم. اکثر اين دوست ها وقتي كه مي آيند پيش من مي گويند يک سفارشي به ما بکن، مي گويم: خدا را فراموش نکن. ما همه، همه چيز را مي دانيم، چون ما بچه شيعه هستيم، بچه مسلمانيم، در شکم مادر بوديم، مي آمدند در اين روضه ها كه مي نشستند، احکام و اخلاق گوش مي کردند، در بچه هم اثر مي گذاشت. داشتي از مادرت شير مي خوردي، اشک براي امام حسين (ع) روي صورتت مي ريخت. ما همه چيز را مي دانيم، فقط بايد خدا را فراموش نکنيم. بدگماني به خدا خيلي بد است که سبب مي شود اشخاصي که به خدا بدگمان اند، خدا را قبول ندارند و گناه مي کنند.

 

4- تکبر که عقل را از بين مي برد و کسي که عقل ندارد نمي تواند اصلاً دين داشته باشد.

 

چون امام پنجم (ع) (فرق نمي کند، تمام امام ها کلهم نورٌ واحد.) مي فرمايد: هر آن قدر که تکبر در تو وارد شد، همان قدر عقل را نداري.

 

مولا علي (ع) (به روحش صلوات بفرستيد.) مي فرمايد: همه محتاج عقل اند، ولي عقل محتاج ادب است، يعني عقل را بايد آمد در درس قرآن، در درس رسول الله (ص)، در کلاس انبياء تربيت کرد.

 

طرف به امام رضا (ع) گفت: مي خواهم از خدا تقاضا کنم که خدا عقل مرا زياد کند. فرمود: دعايت مستجاب نمي شود، عقل به تو داده، بايد عقلت را تربيت کني، يعني بيايي در اين کلاس ها بنشيني، گوش کني، حفظ کني و عمل کني.

 

چهار گوهر خوب است که به وسيله چهار چيز نابود مي شود: (در همه ما هست.)

1- عقل است که به وسيله تکبر و غضب نابودش مي کنيم. به شما بگويم، شيطان مي گويد: تو يک ساعت غضبناک بشو، من عبادت هفتاد سالت را مي گيرم. تو يک دقيقه غضب بکن، من عبادت يک سالت را از بين مي برم. توي غضبي، فحش مي دهي، بد مي گويي، غيبت مي کني، تهمت مي زني و... دروغ مي گويي.

 

ببين برادرها، من بارها عرض کرده ام:

اگر ما صبح ها که بلند مي شويم خودمان را خداگونه بسازيم، تا شب صدهابار پيش مي آيد كه نفس، شيطان و زمان مي خواهند ما را به طرف ظلمت بكشند، خدا نمي گذارد. "الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور".

 

  1. صبح پاشو نمازت را بخوان، حتي خواب ماندي، تا پاشدي وضو بگير، قضاي نمازت را بخوان.

 

  1. بنشين سي وچهار "الله اكبر"، سي وسه "الحمدلله"، سي وسه "سبحان الله" بگو، خود همين يک و نيم دقيقه طول مي کشد، اما ثواب هزار رکعت نماز مستحبي پايت مي نويسند.

امام صادق (ع) مي فرمايد: من ذکري را که آقا رسول الله (ص) به مادرم فاطمه (س) ياد داده، از هزار رکعت نماز مستحبي بيشتر دوست دارم، چون صدبار خدا را تعريف مي کند.

 

  1. بعد همان جا که نشسته اي، دوازده تا سورۀ "قل هو الله" بخوان، دور خودت فوت کن.

 

  1. هفت بار بگو "بسم الله الرحمن الرحيم لاحول و لاقوة الا بالله العلي العظيم". ساعت را بگذار جلويت حداکثر مي شود شش دقيقه، اما نفس مي گويد: اوه، من بنشينم مثلاً دوازده تا "قل هو الله" بخوانم؟! دوازده تا "قل هو الله" را درست بخواني، خوب بخواني، دو دقيقه طول مي کشد. ساعت را بگذار جلويت!

 

  1. سرت را بگذار روي مهر چندبار "شکراًلله" بگو.

 

  1. بعد بگو خدايا، از شر شيطان، غضب، مردم و... به تو پناه مي برم.

تا شب صدها بار شيطان صفت ها، مردم بد، بخواهند به شما آسيب برسانند، نمي توانند. چرا؟ چون خودت را خداگونه ساخته اي، "الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور". هرچه بخواهد نفس و شيطان شما را به طرف ظلمت ببرد، خدا نمي گذارد. حالا براي خود دنيا چقدر ارزش دارد، براي خود دنيا، حالا آخرت را مي گذاريم کنار.

 

به خدا پناه ببريم. من گفتم شب ها ده دقيقه يک گوشه بنشين، پنجاه تا صلوات براي سلامتي حضرت صاحب (عج) بفرست، پنج دقيقه طول مي کشد، پنج دقيقه هم با خدا صحبت کن. بگو: خدايا، به حق امام زمان (عج)، به حق کي، رذيله ها را از ما بيرون کن، جوان ها را هدايت کن. خدايا، در لحظه هاي حساس دست ما را بگير. مي بيني در لحظه حساس يک گناه مي کني، پنجاه سال استغفار مي کني پاک نمي شود.

 

2- دين است که به وسيله حسادت نابود مي شود. از خود خدا گرفته تا تمام انبياء مي گويند: حسود دين ندارد! همان طوري که شما ميليون ها تُن پنبه يا چوب را در آتش بريزي مي سوزاند، حسادت هم ايمان را مي سوزاند. هرکه هم مي خواهد بگويد من ندارم، دروغ مي گويد. حدود ده الي چهارده تا رذيله است، که در همه ما هست، اما در لحظه اي که به آن مي گويند "لحظه حساس"، وقتي پيش آمد، يک "بسم الله الرحمن الرحيم لاحول و لاقوة الا بالله العلي العظيم" بگو. تا طرف ديدي وضع مادي اش خوب است، بگو: الحمدلله، خدا را خيلي شکر. خود اين سبب مي شود گناه که نمي کني هيچي، تازه بهت وسعت هم مي دهند.

 

3- حياء است که به وسيله حرص و طمع از بين مي رود. چون جاي حياء در چشم است، حرص که آمد از بين مي بردش. ببينيد برادرها، کسي نمي گويد فعاليت نکنيد. چرا، کار کن، فعاليت کن، درس بخوان، مقام عالي دست بگير، اما حرص نزن. هر چقدر خدا به تو داد بگو: الحمدلله، دزدي نکن، خلاف نکن.

 

4- عمل صالح و کارهاي خوب است که به وسيله غيبت نابود مي شود. يک غيبت که مي کني کارهاي خوبت را مي نويسند پاي آن کسي كه غيبتش را مي کردي، گناه هاي او را پاي تو مي نويسند. بعد از مرگ (اين واقعي است ها! حديث و آيه، همه چي هست.) دفترش را مي دهند دستش، پر از خالي است، همه اش جهنم! خدايا، اشتباه شده، من مشهد رفتم، کربلا رفتم، مکه رفتم، آنجا خرج كردم، اينجا همچين كردم، مي گويند: اينجا اشتباه نيست، بله کردي، ولي غيبت کردي ما نوشتيم پاي آنکه غيبتش را کردي، گناه هاي او را نوشتيم در دفتر تو.

 

چهار چيز سبب نجات از وحشت قبر و قيامت است:

اين را جدي بگيريد، شب اول قبر خيلي شديد است برادرها، باور کنيد. حالا ما کار نداريم يک عده به پست و منصب و رياست و ميز مي رسند، اصلاً همه چيز يادشان مي رود، اصلاً خودشان را هم يادشان مي رود. قرآن مي گويد: يک عده چنان زمين مي خورند، گول مي خورند كه اصلاً خودشان را فراموش مي کنند! آخه ما آدم بوديم! شب اول قبر خيلي عجيب است. شما پنجاه سال، هشتاد سال، کمتر زيادتر، توي قوم و خويش و فاميل و بالاخره نور، زندگي کردي، حالا آن شب بيدار مي شوي، هيچي نيست، مي خواهي بلند شوي نمي تواني، مي فهمي که مُردي. چنان به انسان سخت مي گذرد که اگر کل کرۀ زمين را در مغزش بزنند، اين قدر دردش نمي آيد. اما اين کارهاي خوب، حرف هاي خوب، عبادت هايي که مي کنيم، آنجا به داد ما مي رسد. واقعي است ها!

 

ما (خدا امواتتان را بيامرزد.) چند سال پيش که پدرمان مرد، ديديد که الآن هم وقتي مي روند طرف را دفن مي کنند، چند قدم مي آيند، دوباره برمي گردند. (آنجايي است که مرده مي خواهد دنبال شما بيايد، صدا مي زند.) ما که برگشتيم، شب پسر من محمدتقي گفت: خواب ديدم آقا جان مي گويد، محمدتقي کجا رفتي؟ مرا گذاشتيد آنجا و رفتيد، من هي گفتم: اکبر آقا! محمدتقي! نايستاديد و مرا نبرديد. اين يک واقعيت است. قبول نداري؟ آن ور مي روي مي بيني. قبول داري، براي آنجا يک کاري مي کني.

 

1- تشکر از خدا، مال که به شما داد، خودتان را گم نکنيد. به پست و مقامي رسيدي، خودت را گم نکن.

افتادگي آموز اگر قابل فيضي هرگز نخورد آب زميني که بلند است

 

اين شعرها را شصت هفتاد سال پيش، (آن موقع برق نبود، کوچه ها تاريک بود.) داداش ها مي خواندند که نترسند. تنها بود، مي خواند. يا اينکه مثلاً:

بلبل از بالانشيني رتبه اي پيدا نکرد زلف از افتادگي همنشين تاج شد

 

يعني مي خواهم بگويم: نه، اينها که مي بيني بدبخت اند، ذليل اند، خدا را فراموش مي كنند، قيامت را فراموش مي كنند، قرآن را فراموش مي کنند، چرا؟ از اولش ضعيف النفس بودند. نه! خيلي باسواد شدي، شما بودي كه سواد را به دست آوردي، خيلي صاحب ثروت شدي، شما بودي که به دست آوردي. پس آن به خاطر تو، به دستت آمده. حالا رهبر شدي، رئيس جمهور شدي، هرکي شدي، تو بودي که به دست آوردي، چي شده؟ فردا هم خداحافظ!

به مالي، ثروتي، پستي كه رسيدي، بگو: الحمدلله، خدا را شكر. آن وقت بعضي چيزها با الحمدلله اصلاح نمي شود. مثلاً پولداري، هزار الحمدلله بگويي کاري نمي کند، با آن پولت بايستي زير بغل مردم را بگيري. الآن ماه محرم است، يک ماه بعد در برج اسفند همه در تکاپوي لباس اند، بچه ها لباس مي خواهند، آن همچين مي خواهد. يک عده اين قدر دارند، بي انصافي مي کنند، در زندگي خودشان اسراف مي کنند. يک عده هم ندارند يک دست کت و شلوار براي بچه شان بخرند. شکر ثروت اين نيست که الحمدلله بگويي، نه! بايد به خلق الله برسانيم.

 

2- استغفار بعد از گناه، گناه چيز بدي است. هرکس، در هرکجا هستي بدان، گناه بد است. اما بدتر از گناه آن است که گناه بکني توبه نکني، گناه بکني بي تفاوت باشي، گناه بکني مأيوس بشوي. نه! خدا مي گويد: من دوست دارم بنده اي که گناه کرد، بلادرنگ بگويد "استغفر الله ربي و اتوب اليه" حتي داريم در کافي شريف است كه انسان وقتي گناه مي کند، همين که پشيمان مي شود، به استغفار نرسيده، خدا مي گويد: من تو را آمرزيدم. يادتان نرود.

 

3- سومين چيزي كه سبب خوشبختي است "انالله و انا اليه راجعون" خدايا، ما از طرف تو آمده ايم، به طرف تو برمي گرديم. تا توي يک مصيبت، گرفتاري، ديدي كه آمدي بالا بياوري، بگو "انالله و انا اليه راجعون" ما از طرف تو آمده ايم و به طرف تو برمي گرديم، اول و آخر کارها به دست توست. تمام مي شود.

 

4- توجه به خدا در تمام حالات. پولدار شدي خدا را فراموش نکن، مقام پيدا کردي خدا را فراموش نکن، ثروت پيدا کردي، پست پيدا کردي، هر چي شدي، بيچاره شدي، گرفتار شدي، به کسي غير خدا متوجه نشو. در هفت آسمان يک ستاره نداري، آنکه مي دهد، بي منت مي دهد، مي دهد آبرويت را نمي برد، مي دهد ازت نمي گيرد، مي دهد مؤاخذه نمي کند خداست. در خانه خدا را بزن، گرچه پدرت ميلياردر است، باشد! هميشه اميدتان به خدا باشد.

 

وجود مبارک محمدبن عبدالله (ص) مي فرمايد: خدايا، به تو پناه مي برم از دوست و رفيقي که خوبي هاي مرا مستور مي کند و بدي هاي مرا مشهور. برادرها، خيلي بد است، غيبت بد است، تهمت بد است، خرد کردن ديگران بد است. من که سر منبر دارم مي گويم، من دارم حديث مي خوانم. انگشت هم روي کسي نمي گذاريم، آمديم ما اينجا حرف بزنيم، خُب پيغمبر (ص) همين كار را مي كرد، امام ها (ع) هم همين کار را مي کردند.

 

بعضي ها هر دروغ و كثافت و نكبتي را مي گويند به خاطر اخلاق! دروغ مي گويي تو! خُب ما چيزي حدود بيش از هزاروپانصدتا آيه در قرآن راجع به بهشت و جهنم داريم، اين را خود خدا فرموده، از دو لب مبارک محمدبن عبدالله (ص). تو اين را نمي گويي به خاطر اينکه اخلاق داشته باشي؟! اگر به خاطر اينکه مي خواهي بگويي: اخلاق من بهتر از خداست که کافري! اگر بخواهي بگويي اصلاً خدا نمي دانسته، اشتباه کرده که نجسي! بيايي اينجا چايي بخوري ما استکانت را آب مي کشيم. خداي عظيم الشأن يک جا با بنده اش با سلام و صلوات صحبت مي كند، همين الآن آيه قرآن مي خوانم به شما مي گويم. يک جا مي گويد اينها که گمراه مي کنند، آنها که دنبال گمراهي ها مي روند، ما اين طورشان مي کنيم، يک جا مي گويند مؤمنين آنجا روبروي همديگر مي نشينند، در تخت هاي چي چي، استفاده مي کنند.

 

لذا خدايا، به تو پناه مي برم از دوست و رفيقي که عيوب مرا سعي مي کند به مردم برساند، اما خوبي ها را سعي مي کند خفه کند. آخه نمي داني،

هر دست که دادي همان دست گرفتي؟ هر نكته كه گفتي همان نكته شنيدي؟

از مکافات عمــــل غافل نشــــو گندم از گــــندم برويد جو ز جو

 

يک روزي مي آيد که هرچه مي گويي الله جوابت را نمي دهند. هر چه مي گويي جواب نمي گيري.

امام زمان (ع) مي فرمايد: خدايا، به تو پناه مي برم از کوري بعد از بينايي. (خُب الآن همه ما بيناييم، آن زماني که خلاف مي کنيم کوريم.) خدايا، به تو پناه مي برم از هلاکت بعد از هدايت. (الآن تمام اينها كه دارند گناه مي کنند، گناه را به زور به خورد مردم مي دهند، اينها همه مي دانند.)

 

من خودم سي سال پيش اين موقع، هنوز انقلاب نشده بود، تقريباً بيست و دوم برج بعد که مي آيد انقلاب شده، وارد سي سال مي شويم. بعضي ها اين قدر در اشتباه هستند که سي سال را مي گويند بيست و هفت سال. دنيا ديگر گرفته اش! آن روز من مي ديدم مردم چه مي کردند؟ حالا امروز اصلاً يادش رفته. چرا؟ جنبه ندارد. يکي هم اين است که خدايا، به من آن جنبه را بده.

 

ببينيد، سه چيز را ما بايد از خدا بگيريم، با بخواب و بخور، حتي نماز و عبادت هم گيرت نمي آيد:

1- يقين است، در خانه خدا را شب ها بزن، ده دقيقه، يک ربع بگو: خدايا، به من يقين بده، خدايا، يقين مرا زياد کن، خدايا، به من باور و يقين بده.

2- ارادۀ قوي، انسان تا اراده نداشته باشد، از صبح تا ظهر هشت رقم دين دارد، دوباره از ظهر تا شب هم هشت رقم دين دارد، آخر شب هم کافر مي خوابد.

3- خدايا، به من حلم و علم بده. اگر خدا به تو حلم داد، ديگر چيزي زمينت نمي زند، پست زمينت نمي زند، رياست زمينت نمي زند، ثروت زمينت نمي زند. اين يک واقعي است.

 

امام صادق (ع) در کافي شريف مي فرمايد: خدا لعنت كند کسي را که فکر رياست کند، لعنت بر کسي که به دنبال رياست برود، لعنت بر کسي که رياست را به خودش ببندد، لعنت بر کسي که دوست دارد جلو برود صداي کفش پشت سرش بيايد، (طلبکارها، خوششان مي آيد!) آنها مي دانند چه خبر است؟ حق خدا و قرآن و ائمه (ع) هميشه لگدمال شده، به خاطر همين.

 

بعد وجود مبارک علي بن ابيطالب (ع) (باز به روحشان صلوات بفرستيد.) به يکي از شاگردانش مي فرمايد: چه بسا کسي که بدانچه خدا به او انعام کرده مغرور است. (بابا، خدا به تو داده اين پُست را، خدا به تو داده اين سلامت و اين درک و معرفت را که حالا خوب خوانده اي، مي فهمي.) چه بسا کسي که به گرفتن تدريجي خدا، عمر و مالش را غافل است.

 

بخواهيم و نخواهيم سال هشتادوشش تمام شد. مثل هم مي زنم، سي سال پيش آنهايي که سي و چهارسالشان بود، الآن شصت وچهار سالشان است. من هفتاد سالم همين سال تمام مي شود. مي گويد چه بسا کساني که خدا دارد به تدريج عمرش را مي گيرد، مالش را مي گيرد، ولي اين بدبخت نمي داند، دارد مي گويد "انا ربکم الاعلي". يا اينکه خدا کارهاي بدش را روپوش گذاشته، نشانش نمي دهد، اين فکر مي کند گنه کار نيست.

 

گفتم برايتان چهل تا پرده خدا براي ما قرار داده که گناه مي کنيم پوشيده باشد. طرف پاره مي کند، پاره مي کند، پاره مي کند، مي رسد به سي و نهم و چهلم. ملائکه مي گويند: خدايا، چهل تا پرده را پاره کرد، چه کنيم؟ مي فرمايد: حالا زير پر و بالتان آبرويش را حفظ کنيد، شايد استغفار کند. او آن قدر پررو است، باز مي کند. مي گويند: خدايا، از پر و بال ما هم زد بالا، خدا مي گويد: حالا آبرويش را بريزيد.

 

چه بسا خدا کارهاي بدت را پوشانده، تو فکر مي کني کسي هستي. چه بسا اشخاصي که به مدح و ثنايي که مردم از آنها مي کنند، فريفته دنيا شده اند. من بارها گفته ام برادر من، به همه: اگر چهارتا دور ما جمع شوند علامت خوبي ما نيست، به خاطر قرآن جمع شده اند، به خاطر رسول الله (ص) جمع شده اند. اگر چهارتا هم انتقاد کنند، دليل بدي ما نيست.

 

امام صادق (ع) به جابر جعفي فرمود: اگر همه اهل شهر تو را انتقاد کردند ناراحت نشو، همه هم تعريف کردند خوشحال نشو، منتها مرتب کارهايت را عرضه کن به قرآن، کارهايت را عرضه کن به رسول الله (ص)، اگر درست بود، تازه خوشحال باش كه مردم پشت سرت نق بزنند. اگر کارت درست نبود، خودت را سرزنش کن.

لذا اين است كه مي فرمايد: چه بسا ما موقعيتي به اين داديم، يک آبرو داديم، به خودش مي گيرد، فريفته شده.

 

مولا علي (ع) مي فرمايد: به راستي نجات يافت هرکه حق ما را شناخت. برادرهايي که يک ساعت، نيم ساعت، سه ربع صحبت مي کني در هرکجا، يک کلام به رسول الله (ص) کاري نداري، باختي ها! برادرهايي که نيم ساعت، يک ساعت، کمتر يا زيادتر صحبت مي کني به قرآن کاري نداري، باختي ها! برادر هايي كه نيم ساعت، يك ساعت، كمتر يا زيادتر صحبت مي كني، به قرآن و سنت پشت کردي، باختي ها! مولا علي (ع) مي فرمايد.

 

مولا علي (ع) مي فرمايد: به خدا سوگند، خدا را دوست ندارد، هر که دنيا را دوست بدارد. به خدا سوگند خدا را دوست ندارد، هرکس كه ما را دوست ندارد. به خدا سوگند هرکس ما را دوست بدارد، حقا که خدا را دوست بدارد.

برادر من، چي مي خواهي بگويي؟ همين الآن مُردي، مي خواهي به رسول الله (ص) چه بگويي؟ مي خواهي بگويي من را باد گرفته بود کسرم مي شد بگويم رسول الله (ص)؟ مي خواهي بگويي من را باد گرفته بود کسرم مي شد بگويم علي (ع)؟ برادرها، بيدار بشويد، بيدار بشويد، مرگ پشت گوشتان است.

 

امام علي (ع) هم مي فرمايد: به خدا سوگند، هر که حق ما را نشناسد، خدا را دوست ندارد. به خدا سوگند کسي که حق ما را بشناسد، خدا را دوست دارد. سپس فرمود: اي حفص، (به شاگردش) دم باش و سر مباش، يعني پيرو اهل حق باش و دنباله رو باطل نباش. چون کسي که دنباله رو باطل بشود، آن طرف ادعا مي کند انا، "من". آقا کسي كه طرفدار حق است، خُب پشت سر خداست ديگر، پشت سر رسول الله (ص) است ديگر. مي گويد: دم باش، سرور اهل باطل مباش.

بعد حضرت (ع) فرمود: هر که از خدا بترسد، زبانش گنگ مي شود، نمي تواند غيبت کند، نمي تواند تهمت بزند، نمي تواند خلاف بگويد، مگر رضاي خدا.

 

بعد مولا علي (ع) مي فرمايد: (خوب گوش کنيد.)

موسي (ع) يارانش را موعظه مي کرد، مردي از شدت ناراحتي برخاست، پيراهنش را چاک داد. خدا به موسي (ع) فرمود: اي موسي، به اين مرد بگو پيراهنت را چاک نزن، قلب خودت را رو به من باز کن. (آخر بعضي ها مي بيني توي مصيبت ها، گفتارها، اوهو اوهو، داد، جيغ، کله اش را به ديوار مي زند، ديوانه بازي درمي آورد! ما کجا داريم اين حرف ها را؟) فرمود: يا موسي، به او بگو پيراهنت را پاره نکن، قلبت را به طرف من باز کن.

 

مولا علي (ع) مي فرمايد:

موسي (ع) داشت مي رفت، ديد يک نفر به خاک افتاده چه جور ضجه مي زند و گريه مي کند، مناجات مي کند. رفت و برگشت، ديد هنوز آن طرف مشغول است. موسي (ع) در دلش يک خيال کرد و گفت: اگر حاجتش پيش من بود، هرچه بود تا حالا به او داده بودم. خدا فرمود: اي موسي، اگر اين مرد آن قدر گريه کند، سجده کند که گردنش بشکند، من حاجت اين را نمي دهم، چون درونش با من نيست:

ما برون را ننگريم و قال را ما درون را بنگريم و حال را

در دلت نمي دانم حرص، تکبر، بي خدايي، لامذهبي و همه چي هست، حالا اوهو اوهو اوهو! او آن قدر گريه مي کرد که ديوانه شد، موسي (ع) گفت: اگر حاجتش پيش من بود، هر چه بود، من مي دادم. خدا فرمود: اگر گردنش جدا شود، مغزش هم اشک شود از چشم و دماغش بيايد، من قبول نمي کنم، چرا؟ آن حالي که من مي خواهم ندارد. جايي ديگر است دلش، فکرش جايي ديگر است. لذا خدا بيدار است. امام حسين (ع) هم همين را مي فرمايد.

 

چون محرم امشب شب دومش است، جوان هاي عزيز هرکجا هستيد اين ده شبه، دل خانم فاطمه زهرا (س) را خون نکنيد ها! پيراهن سياه بپوشي كه دختره نگاهت بكند! يک جايي چادر بزنيد، چهار تا دور هم جمع بشويد، سيگار بکشيد، امام زمان (عج) را ناراحت کنيد ها! اين جلسه به اين قشنگي، آن هم خيابان جلو، ما جا داريم. آبروي خانم فاطمه زهرا (س) را نريزيد ها! من بارها گفته ام: شب هشتم و نهم و دهم، شب هاي محرم، گناهي که به خاطر محرم مي شود، در سراسر سال نمي شود. يک مشت دخترها را شيطان گول مي زند، از خانه مي آيند بيرون، يک مشت پسرها را هم گول مي زند شيطان مي آيند بيرون، هزاران معصيت مي کنند. حواستان جمع باشد ها! بيدار باشيد! آن وقت جوان مرگ مي شويد، بلاهاي جوراجور مي گيريد، حواستان جمع باشد.

 

خدا فرمود: يا موسي، اگر او اين قدر گريه كند كه گردنش هم جدا بشود، من حاجتش را نمي دهم، اين دلش جاي ديگر است.

ما برون را ننگريم و قال را ما درون را بنگريم و حال را

ما به اين "ولا الضالين "هاي طولاني که بدون خداست کاري نداريم، ما با درون ها كار داريم. بابا تکان بخور! نه، نمازت را يک خرده کوتاه کن، به امر به معروف مردم برس. از صبح تا ظهر صدتا مسئوليت گردنت است محل نمي گذاري، ظهر "الله اکبر"! چي شد؟ دوباره از ظهر تا شب صدتا مسئوليت گردنش است محل نمي گذارد، غروب "الله اکبر"! اين کار شد؟ مردم در گمراهي و بدبختي باشند، تو مي خواهي بي تفاوت باشي؟ حالا بدبخت، نصف شب بلند مي شوي، چهارتا اشک هم مي ريزي، شيطان را خوشحال مي کني! نه، بايد به خدا برسيم، بايد به مردم برسيم.

 

خدا دارد مي گويد به حضرت عيسي (ع): اي عيسي، افراد بشر چه بسيارند، ولي شمارۀ خوبان و شکيبايان چه اندک است. چنانچه درختان اي عيسي زياد است، اما درخت هاي ميوه دار، آنها ارزش دارند. اي عيسي، تا وقتي که ميوه درختي را نخوردي و نچشيدي هيچ خوشحال نباش كه اين درخت است! آدم ها هم همين طور، به نمازشان نگاه نکن، به کارهايشان نگاه كن، نه!

 

مولا علي (ع) مي فرمايد: هر که با حق درآويزد به خاک مي افتد. چرا؟ بهترين و سخت ترين کارها اين است که ما از گناه دست بکشيم، مردم را از گناه باز بداريم. مي گويد: بهترين و برترين عبادت ها اين است كه ما يک کاري بکنيم که مردم را از گناه باز بداريم. بيدار باشيد، همين طور بزن و برو، هرکس هرکاري مي کند، مي گويد: بي خيال اين حرف ها، نماز بخوانم! نه بابا بدترين و سخت ترين گناه ها گناهي است که آن را کوچک بشماريد. خيلي است ها!

 

پيغمبر اکرم محمدبن عبدالله (ص) هي مي گويد: بپرهيزيد از گناه هاي کوچک، بترسيد از گناه هاي کوچک. گفتند: يا رسول الله (ص)، شما هي مي گوييد کوچک، چرا بزرگ ها را نمي گويي؟ آقا گفت: گناه هاي بزرگ را نمي رويد سراغش، مي گويد: برويم زنا کنيم، مي گويي: آقا خجالت نمي کشيد! "والسلام عليکم و رحمة الله و بركاته" توي مسجد نشسته اي، يکهو دوتا غيبت مي کني. باور کن يک کسي به من مي گفت: فلاني، من توي نماز هم غيبت گوش مي کنم. توي خانه دارم نماز مي خوانم، زنم دارد غيبت مي کند با تلفن، من کيف مي کنم. برادر من، بيدار باشيد. مي گويد: بدترين و سخت ترين گناه ها اين است که ما گناه را کوچک بشماريم.

 

ادامه حديث از قول مولا علي (ع)- ريشه و اصل دين، دست کشيدن از گناه است. اصل دين و ريشه دين اين است که ما از گناه دست بکشيم. از صبح تا شب اين چراغ جادوي لامذهب مثل اين تلويزيون هرگناهي را با بي تربيتي و کثيفي و پررويي به خورد مردم مي دهد، همه بي تفاوت اند. نه بابا، خدا پدر درمي آورد.

 

امام صادق (ع) مي فرمايد: نوار مغز و چشم بچه هايتان را پرکنيد از چيزهاي خوب، قبل از آنکه لامذهب ها، آمريکايي ها، انگليسي هايي که توي صدا و سيما هستند، مغز بچه تان را از خرابي پرکنند. شما ببيند، همه اش بزن و برقص و لات بازي. آن مال آنها، مال بچه ها، مال بزرگ ها هم که يك جور ديگر. آن فيلم هايي که از خارج مي آيد، همه اش زن ها شلوار پايشان است چه جور، سينه ها چه جور! برادر من، بيدار باشيد. ما به عنوان يک پدر دلسوز داريم مي گوييم بابا، بيدار باشيد.

 

ببين، چهارتا سوال است كه خدا از همه مي کند، حتي رسول الله (ص) به مولا علي (ع) فرمود: علي جان آماده باش،

1- آنجا ازت مي پرسند که عمرت را در چه راهي مصرف كردي؟ (کل عمرت را)

2- از چه راهي پول درآوردي؟

3- در چه راهي خرج کردي؟

4- جواني ات را در چه راهي مصرف کردي؟

 

خوب گوش کن، حالا جوانه هر وقت تلويزيون نگاه مي کند، بايد بدترين خلاف ها را ببيند. حالا اگر اين فيلم هاي کثيف انگليسي و آمريکايي و آلماني نباشد چه مي شود؟ تو مي خواهي مردم خراب بشوند! از انگليس، از اسرائيل پول مي گيريد کارگزاران، که جوان ها را خراب کنيد! آن هم مال بچه ها!

 

مولا علي (ع) مي فرمايد: ريشه و اصل دين دست كشيدن از گناه است كه نتيجه اش مي شود دانش و معرفت و خداشناسي. (مولا علي "ع" مي فرمايد. حکمت اينهاست، اخلاق اينهاست.) نتيجه تکبر اين است که شيطان گناه کرد و توبه نکرد، بدبخت دو دنيا شد. آدم گناه کرد، استغفار کرد، موفق شد. ما بايد بيدار باشيم برادر من، من به عنوان يك پدر دلسوز، به عنوان يک برادر دلسوز دارم مي گويم.

 

بعد مي فرمايد كه خدا چه مي گويد؟

خداي عظيم الشأن مي فرمايد:

اي مردم، بيدار باشيد. قبر مرتب شما را صدا مي کند: بر پشت من راه مي روي، در صورتي که عاقبت در شکم من منزل مي کني. بر پشت من شادي مي کني، مي زني مي رقصي و در شکم من غمگيني، بر پشت من گناه مي کني، تکبر مي کني، حرف گوش نمي کني، اما در شکم من بدبختي. بر پشت من خنده مي کني، رقص مي کني، شادي مي کني، ولي در شکم من زاري مي کني، گريه مي کني، افسوس، کسي جوابت را نمي دهد. بر پشت من حرام مي خوري و باک نداري، ولي در شکم من خودت خوراک کرم ها و مارها مي شوي.

 

بارها من عرض کرده ام برادر، هر وقت مي روي قبرستان سي ثانيه برو سر يک قبر خالي بايست، سي ثانيه احساس کن كه تو را مي کنند توي اين، الآن حرام خوري يک چيز عالي شده. خود من چندبار ديدم کارگزاران اداري مي گويند كه ما به طور معمول روزي يک ساعت و نيم کار مفيد در ادارات نداريم. تازه اصلاً طرف کار نمي کند. نشان هم مي دهد، از تلويزيون مي بينم. برادرها حرام خوري اين است، مگر حرام چي چيه؟ شاخ و دم دارد؟

در ادامه حديث قدسي- در شکم من تو خود خوراک مارها مي شوي. (چرا؟ علاقه مند به دنيايي، علاقه مند به پست و رياستي.)

 

لذا برادرها چي مي شود؟

شيطان به بچه هايش مي گويد: ما سه کار که با آدم بکنيم تمام است:

1- کارهايش را بزرگ بشمارد، مثلاً نماز که مي خواند فکر کند حالا يک کاري کرده! وظيفه ات را انجام داده اي.

 

خدا به موسي (ع) گفت: يا موسي، براي ما چه كار کردي؟ گفت: نماز خواندم. گفت: امر کرديم خواندي، براي من چه كار کردي؟ گفت: روزه گرفتم. فرمودش: سپري براي آتش جهنمت درست کردي، براي من چه كار كردي؟ گفت: احسان کردم. گفت: فرداي قيامت همه در زير آفتاب و در بدبختي هستند، تو يک سايه بان با اين احسان براي خودت درست کردي، براي من چه كار كردي؟ گفت: نماز شب خواندم. فرمود: خُب ما يک نور در صورتت گذاشتيم، براي من چه كار كردي؟ موسي (ع) سرش را انداخت پايين. خدا فرمود: تا حالا شده به خاطر من غضب کني، به خاطر من ببخشي؟

 

حالا خود پيغمبر (ص) وقتي مي خواست مردم را از جهنم بترساند، به بهشت برساند، مي لرزيد، صورتش قرمز مي شد و عرق مي ريخت. علي بن ابيطالب (ع) بعضي وقت ها سر خطبه اصلاً روي منبر يکهو نفسش بند مي آمد. اين آقا بلند مي نشيند، مي گويد: نَفَسم! اين قدر كه آب در دلش تکان نخورد، به عنوان مثلاً اخلاق! بابا بياييد بيرون از اين بازي هاي دروغ، از بالا نمي خرند!

2- گناهانش را فراموش كند.

3- خودپسند شود.

 

ببين رسول الله (ص) چي مي فرمايد؟ (يك صلوات بفرستيد.)

رسول الله (ص) از صبح تا شب چندبار اين چهار جمله را مي فرمود: خدايا، به تو پناه مي برم از علمي که سود نمي دهد، خدايا، به تو پناه مي برم از قلبي که موعظه به او اثر نمي کند. خدايا، به تو پناه مي برم از نفسي که از حرام و کثافت سير نمي شود. خدايا، به تو پناه مي برم از دعايي که مستجاب نمي شود.

چرا دعا مستجاب نمي شود؟ زبان بايد پاک باشد، غيبت نکني، فحش ندهي، پشت سر مردم حرف نزني، قلب بايد تويش کينه و کدورت و نکبت نباشد، لقمه بايد پاک باشد.

 

من آن هفته هم عرض كردم، چند هفته پشت سر هم عرض مي کنم كه جا بيفتد:

برادرها، امروز دورۀ سواد و مدرک است. من آن هفته گفتم:

1- يك علمي داريم مادي و صنعتي که اين مدرک مي خواهد، ليسانس مي خواهد، فوق ليسانس مي خواهد، دکترا مي خواهد، اشکال هم ندارد. يك علم مادي و صنعتي داريم كه بايد اين مدرك ها باشد، كه طرف مي خواهد شما را کارمند خودش قرار بدهد، بداند.

2- اما در علم معنوي و الهي، اين حرف ها بازي است، نخبه ندارد، دکترا ندارد، تخمه ندارد، اين حرف ها را بريز دور! چي دارد؟ اين ايمان است. علم معنوي، علم الهي، ايمان است، ايمان هم در قلب است، کسي هم جز خدا نمي تواند نمره بدهد، يادتان نرود. کي مي تواند بگويد تو چقدر ايمان داري؟ خدا در قرآن مي فرمايد:

سوره نساء آيه 49- خودتان را پاک ندانيد، ما بايد شما را پاک بدانيم.

علم معنوي سه چيز لازم دارد:

1- تواضع که به عکس همه اين دکترمُكترا کل تواضع را برده، يک قلم تکبر آورده. تو کسرت مي شود يک کلام بگويي رسول الله (ص) اين را فرمود، تو کسرت مي شود يک کلام بگويي قرآن اين را فرمود، تو کسرت مي شود يک کلام بگويي علي بن ابيطالب (ع)! علم معنوي و الهي سه چيز لازم دارد، اول تواضع در مقابل خدا، قرآن، رسول الله (ص) و مردم که يک درصد هم در شما نيست.

 

2- يقين که مردم نود درصد به باور هم نرسيده اند. گفتم: مثل باور با يقين فرقش اين است از نظر نورانيت: باور مثل يک شمعي است که شما شب يک جا روشن کني، اما يقين مثل خورشيد است. باور اين است که الآن من از شما مي پرسم: اين آقا چه کاره است؟ شما مثلاً مي گويي راننده است، چون شما گفتيد راننده است، من باور کردم. اما يک وقت آقا را من پشت رُل مي بينم كه دارد رانندگي مي کند، من يقين کردم. کدام به اينجا رسيديد؟ اصلاً کسي که به يقين برسد، خجالت مي کشد بگويد من علم دارم، خجالت مي كشد بگويد من درک و معرفت دارم! اينکه امام چهارم (ع) استغفار مي کند، از گناه مي کند؟ نه! مي داند خدا به او چه نعمتي داده، در مقابل اين نعمت کاري نکرده. امام و پيغمبر که گناه نمي کنند که، استغفار امام (ع) اين است که مي گويد: خدايا، تو به من خيلي علم، عظمت و دانايي دادي، من در مقابلش کاري نکردم.

 

لذا يادتان نرود. من تکرار مي کنم که بيدار باشيد: هرکه ديدي به علمش نازيد هيچي ندارد. علم مادي و صنعتي دکترا مي خواهد، فوق دکترا مي خواهد، ليسانس مي خواهد، عيب ندارد، برويد دنبالش. اما علم معنوي و الهي، ايمان است و ايمان هم در قلب است، کسي هم جز خدا نمي تواند نمره بدهد. يادتان نرود، كسي نمي تواند نمره بدهد. اما سه چيز لازم دارد:

1- تواضع، در مقابل خدا، در مقابل رسول الله (ص)، در مقابل مردم.

2- يقين که اکثر مردم به باور هم نرسيده اند.

 

3- عمل صالح، که مولا علي (ع) مي فرمايد: مؤمن دينش را از زمان نگرفته، مؤمن دينش را از رأيش نگرفته، مؤمن دينش را از دکترايش نگرفته، مؤمن دينش را از خدا گرفته. لذا بعد مي فرمايد: ايمان مؤمن را در عملش مي بيني، کفر کافر را هم در عملش مي بيني. اين را من تکرار مي کنم براي اينکه ان شاءالله الرحمن جوان ها بيدار باشند. يک وقت من به اين دکترها و اينها حمله مي کنم، نه! اينها که علم مادي و صنعتي است، چرا بايد بروي مدرک بگيري، اما علمي که ما مي خواهيم به کمال برسيم: تواضع، افتادگي، بدبختي و ذلت. من نمي گويم ها!

رسول گرامي محمدبن عبدالله (ص) مي فرمايد:

عمري که در تحصيل علم شايسته نباشد هدر رفته، يعني برو دنبال تحصيل علم، اما علم ارزش داشته باشد. علمي که در انجام کارهاي خير صرف نشود، باطل است، بر باد رفته. مي خواني، مي خواني كه بهت بگويند: دکتر يا مثلاً نخبه؟! بابا بريز دور! پيغمبر (ص) مي فرمايد.

 

از بالا يك بار ديگر مي خوانم:

عمري که در تحصيل علم شايسته نباشد، در راه قرآن نباشد هدر رفته، علمي كه در انجام كارهاي خير صرف نشود باطل شده، عملي که با اخلاص براي خدا نباشد بر باد رفته. گفتم چي؟ براي خدا بيا، براي خدا گوش کن، براي خدا عمل کن، خوشحال باش.

اخلاصي که با استقامت نگهداري نشود بر باد رفته، باطل است. يعني يکي مي گويد: آقا اينجا نروي ها! تِقي مي خوري زمين! اصلاً دين نداري! من بارها گفته ام كه خدا بندۀ ريقو نمي خواهد، امام زمان (عج) هم امت ريقو نمي خواهد. مؤمن بايد شجاع و آقا باشد. شجاع اين است که خوب حرف ها را گوش کن، با دليل و برهان به او جواب بده، جنگ و دعوا هم با کسي نكنيد. حرف هاي هشت مَن يك غاز!

استقامتي که عاقبتش به خير نباشد نابود شده (پيغمبر "ص" مي فرمايد.) چون ملاک هر کاري به سرانجام اوست.

 

پيغمبر (ص) كه تازه آمده بود، خُب شراب را، قمار را، زنا را حرام کرده، آمدند گفتند: يا رسول الله (ص)، ما قبلاً نزول پول مي خورديم، زنا مي كرديم و شراب مي خورديم، شما آمدي همه را حرام کردي، خُب چي مي شود، آن وقت که اين کارها را مي کرديم؟ آيه آمد به آنها بگو: ما آخر کارتان را نگاه مي کنيم، به دکترا و نخبگي تان نگاه نمي کنيم، سي سال پيش چي بودي را نگاه نمي کنيم، الآنت را نگاه مي کنيم. اگر آخر عمرت آدم خوبي بودي، اولش هم خوب قرار مي گيري مي روي بهشت، اگر آخر عمر آدم بدي بودي، تمام شد.

 

آن فقيره آمد در خانه، گفت که خانم يک کمکي به ما بکن. خانمه بالا بود، گفت: ببخشيد اگر پايين بودم به شما مي دادم. دفعه ديگر كه فقيره آمد، خانم پايين بود. گفت: يک کمکي به ما بکن. گفت: ببخشيد، من اگر بالا بودم، به شما مي دادم. گفت: ما هم پايينت را ديديم و هم بالايت را.

 

برادر من، خدا رند است، بيدار باش. آنها وقتي که گفتند كه ما قبلاً چه و چه و چه! فرمود: نه، ناراحت نباشيد. اگر آخر عمرتان حرام خدا حرام بود، حلالش حلال بود، تمام شد. ما همه را پاک مي گيريم، برو بهشت.

 

حالا برادر من، بيدار باشيد. من اين را تکرار مي کنم:

اسلام يک قانون جهاني است، اسلام يک دين کامل است، اسلام همه چي دارد. هرکس در هرمقامي در هرفرهنگي اگر بخواهد آدم باشد، بايد بيايد زير چتر قرآن. سراسر جهان، در ايران خودمان، هركي بخواهد ما آدم بشماريمش، جزء آدم ها باشد، بايد بيايد زير چتر قرآن، بايد بيايد زير چتر وجود مبارک مهدي آل محمد (ص).

 

بعضي به گوش من مي رسد كه مي گويند: آقا ايشان قديمي صحبت مي كند! خُب احمق، من الآن مي شمارم برايت:

حرص قديميه، بخل قديميه، حسادت قديميه، خودپسندي قديميه، نفاق قديميه، بغض قديميه، غيبت قديميه، سخن چيني قديميه، تکبر قديميه، چرا اينها را سفت در دلت نگه داشته اي؟ اگر بخواهم دسته کنم، صدتا مي شود. چرا اينها را سفت نگه داشته اي؟ اصلاً يک صد و بيست و چهار هزار پيغمبر آمدند و خدا به ما عقل داد که اين نکبت ها را ما بيرون کنيم. چرا اينهايي كه گفتم را سفت نگه داشته اي؟ از همه بدتر همين تکبر، چرا نگه اش داشته اي؟ وقتي مي گويم: آقا تکبر بد است، مي گويي: آقا قديمي صحبت مي کني؟ من براي تو صحبت نمي کنم، من براي اهل معرفت صحبت مي کنم. لذا ده ها نکبت در ما هست برادرها، که هريکي اش در ما باشد، تا خدا خدايي مي کند، بايد در جهنم باشيم. بيدار باشيد، هوشيار باشيد.

 

قرآن مي گويد: اي کساني که ايمان آورده ايد، ايمان بياوريد.

زباني مي گويد: پيغمبر من رسول الله (ص) است، کتاب من قرآن است، پس چرا باهاش مخالفي؟ چرا تمام کارهايت مخالف قرآن و رسول الله (ص) است؟ بعد هم مي گويد: آقا اخلاق! خُب اخلاق اينهاست ديگر! اينكه مي خواهي بي اخلاق بشماري، خُب خود خدا اولي اش است، اينها را خدا فرموده! خُب کافر و نجسي. تمام قرآن هم از دو لب مبارک محمدبن عبدالله (ص) است، چرا با رسول الله (ص) کاري نداري؟ اخلاقي كه آمريکا مي خواهد بپسندد، نکبت به آمريکا و بوش و همه شان، هيچ غلطي هم نيست و نمي توانند بکنند! شما ترسو هستيد! من چند سال پيش گفتم، کلمه رئيس جمهوري را از بوش بردار، ببين آن بدبخت ترين آدم مملکت خودش از اين آقاتر است قيافه اش. لذا نه برادر من! قرآن مي گويد: اي کسي که ايمان آورده اي، ايمان بياور.

 

بعد قرآن مي فرمايد: مثل شما مثل آن زني است که ديوانه بود، صبح تا ظهر مي بافت، بعد از ظهر پاره مي کرد.

باز قرآن مي فرمايد: مثل کارهاي شما که بدون قرآن و رسول الله (ص) است، مثل خاکستري است که جلوي باد شديد بگيري. شما يک پنکه روشن کن، هر چه خاکستر است بريز جلويش!

لذا بايد بيدار باشيم برادرها. مولا علي (ع) مي فرمايد: سه چيز لازم داريد که به کمال برسيد:

1- پندپذيري درون است. بپذير حرف حساب را، خدا محتاج نيست ها! "الله الصمد" خدا بي نياز است. در هر مقامي هستي، اگر نپذيري بيچاره اي! اول خودم را مي گويم، بعد همه را، چون صدا همه جا مي رود. حتي حدود بيست تا از کشور هاي خارج هم مي رود. ما براي ايران تنها صحبت نمي کنيم، چون اين اسلام يک دين جهاني است.

 

قرآن مي فرمايد: سوره زمر آيه 18- اي پيغمبر، مژده بده به کساني که حرف ها را گوش مي کنند، خوب هايش را انتخاب مي کنند و عمل مي کنند. اينها دانشمند، رباني، آقا و بهشتي اند.

 

2- پندگوي درون، يعني با خودت حرف بزن. شما مي شود يک شب بيايي اينجا هزارتا، دويست تا، پانصد تا مطلب به مطالبت اضافه نشود؟ چرا، هست. خيلي خُب، از فردا با خودت حرف بزن. پندگوي درون، آقا مي فرمايد: تا اين دوتا را نداشته باشي، خدا دستت را نمي گيرد.

 

3- توفيق الهي، تا ما خودي نشان ندهيم، خدا دست ما را نمي گيرد. يکي از چيزهاي خوب عبرت است، ديدي يک کسي خيلي رفته بالا، ببين چه کار کرده؟ با حسادت به جايي نمي رسي. يك کسي نابود شده، ببين چه کار کرده؟ عبرت بگير.

 

حالا قرآن برايتان مي خوانم: (يک صلوات بفرست.)

سورۀ صافات آيه 27- و رو کنند بعد از مرگ متکبر ها، زير بار نروها، به همديگر.

 

آيه 28- گويند به آنان که گمراهشان کردند: شما ما را گمراه کرديد. (اينها که امروز هرچيزي را به عنوان مد و اخلاق و شادي و نشاط به خورد مردم مي دهند. خدا دارد مي گويد. وقتي گفتيم قرآن، يعني خدا دارد صحبت مي کند.)

 

آيه 29- گويند آن رؤسا و اينها که گمراه کننده اند: نه ما نبوديم، ما شما را گمراه نکرديم، خودتان گمراه بوديد. (چون نامردي همين طور است، تا وقتي دنبالش رفتي آدم خوبي هستي، حالا که نرفتي مي گويد: نه، تو!)

 

30- نبود براي ما بر شما هيچ تسلطي تا مجبورتان کنيم، که شما با ما بياييد. (چرا! از صبح کله سحر که اين تلويزيون روشن مي شود، هر کانال يک رقم مي زند مي رقصد. چرا نبود؟) نبود براي ما بر شما هيچ تسلطي! (چرا! اين زن هايي که آرايش مي کنيد، مي آوريد مي گذاريد، اين جوانه نمي تواند خودش را حفظ کند. اينکه مولا "ع" مي فرمايد: بشنو و بفهم و باور كن، همه مي دانند. سي سال پيش اينها خودشان همه شان داد مي زدند: يا الله، يا الله، شاه برود.)

 

آيه 31- (حالا مي گويند: بله، ما فهميديم که خطا کرديم. هم شما را گمراه کرديم، هم خودمان گمراه شديم.) ما هم فهميديم که بايد به فرمودۀ پروردگار چشنده عذاب باشيم.

 

آيه 32- گمراه کرديم ما شما را و خودمان هم گمراه شديم.

آيه 33- و البته ايشان در عذاب با هم شريک اند. (چون آقا تو اگر خلاف را گوش نمي کردي، آن هم برايت خلاف نمي گذاشت. تو اگر غيبت را گوش نمي کردي، آن هم غيبت نمي کرد. خدا مي گويد: البته ايشان در عذاب با هم شريک اند. چرا؟ من بارها گفته ام: يک محل يک طومار پر کنند، با ده هزار امضاء، كه آقا ما نمي خواهيم در برنامه کودک رقاصي باشد، ما نمي خواهيم توي برنامه ها لات بازي باشد، ما مي خواهيم بچه ما آدم باشد. غلط مي کند کسي نخواهد بکند، مي کنند! قرآن مي فرمايد: نه، همه تان با هم شريکيد.)

 

آيه 34- ما اين چنين جزا مي دهيم گنه کاران را.

 

آيه 35- هرگاه گفته مي شد به ايشان که نيست خدايي مگر خداي واحد، سرکشي مي کردند. (نه، خدا امروز تمدن است، خدا امروز حقوق بشر است، خدا امروز رقاصي و مطربي است! قرآن دارد مي گويد. هر وقت گفته مي شد به اينها مي گفتند نه اين حرف ها نيست، سرکشي مي کردند.)

 

آيه 36- مي گفتند آيا ترک کنيم خدايان خود را؟...

 

والله برادرها، بالله عزيزان، بت کاري نمي کند. شما برو ده تا شکل مختلف با چوب و سنگ درست کن در خانه ات بگذار، ده ساعت وسطش بنشين، يک ذره به تو چيزي اضافه نمي شود، کم هم نمي شود. اما مي شود شما نيم ساعت پاي تلويزيون بنشيني اين برنامه ها را ببيني، سه هزار برابر خراب نشوي؟ اين فيلم هاي خارجي، ببين زن ها چه شكلي، چه جوري؟ اين برنامه ها، ببين چه جوري؟ حالا الآن محرم است، شما اگر يک کلام حرف حسابي از تلويزيون شنيدي؟ هر كي مي خواهد سينه بزند، تاپ تاپ سينه مي زند، يا يک کسي مي آيد صحبت مي کند، كه از اول تا آخرش خودش هم نمي داند اصلاً چه گفت! چون تا وقتي کسي نگويد خدا، نگويد رسول الله (ص)، نگويد قرآن، چيزي نمي گويد، هجويات مي گويد، خرافات مي گويد.

 

ادامه آيه 36- مي گفتند: آيا ترک کنيم خدايان خود را براي گفتار شاعري ديوانه (به رسول الله "ص" مي گفتند: شاعر ديوانه! خداست ها! امروز هم به ما و مثل ما مي گويند: اينها مزاحم اند، اينها نمي گذارند ما پيشروي کنيم! اينها فناتيك اند.) که آمده دعوي نبوت مي کند؟ (خُب مرتيکه، نبوت هيچي، حرف حساب را ما بايد بپذيريم.)

 

آيه 37- بلکه آمد پيغمبر به راستي و تصديق کرد پيغمبر هاي قبل را، همه را.

 

آيه 38- شما تکذيب کرديد، بچشيد عذاب را. (الآن توي عذاب هستيم برادر! گراني، ناامني، همين با ماشين توي اين خيابان ها، جز دود، نکبت و کثافت چيزي نيست! الآن در عذاب هستيم.)

 

آيه 39- جزا داده نمي شود مگر آنچه را که عمل کرديد، ما به شما ظلم نمي کنيم. (خُب اين چيز بديه ما از قرآن داريم مي گوييم؟ خُب تو هم بگو برادر من، کسي بخواهد قبول نداشته باشد يکي از اين آيات را کافر است، نجس است، نجس است، کافر است.)

 

آيه 40- همه مردم گرفتارند آن روز، مگر بندگان پاک و خالص خدا. (يعني شما. خدا اين طوره، با مؤمنين با سلام و صلوات صحبت مي کند و با غير مؤمن مي گويد: "کالانعام بل هم اضل".)

 

آيه 41- آن گروه رزق معيني دارند، روزي خوب، (چندتا آيه هست مال شماست.)

 

آيه 42- که ميوه هاي بهشتي است و ايشان بزرگوارند.

 

آيه 43- در بهشت پر نعمت،

 

آيه 44- روبروي هم بر تخت ها نشسته اند، با هم گفتگو دارند. (قرآنه ها!)

 

برادر من، نماز يک صدم از هزاران دستور است، آن هم در سوره بقره آيه 177- مي فرمايد: اول خدا را قبول داشته باش، قرآن را قبول کن، پيغمبر را، ملائکه را قبول کن، قيامت را قبول کن، بعد نماز بخوان. (نماز يک صدم است.)

 

آيه 54- (گويند با هم اهل بهشت که آيا مي دانيد داداش من، رفيق من، رئيس من کجاست؟ مي گويند: ايناها، دارد مي سوزد، نگاهش كن. به هم مي گويند، با هم رفيق اند ديگر. شما مي رويد خانه اکثراً مسخره تان مي کنند: خُب چي شد؟ رفتيد بهشت را کسب کرديد آمديد؟ چي شد؟ مسخره مي کنند! حالا آنجا به هم مي گويند: کو رفيق من، داداش من؟ مي گويند: نگاه کن، دارد مي سوزد. يک جوري خدا قرار داده که هم شما آنها را مي بينيد، هم آنها شما را.) گويند با هم اهل بهشت كه آيا مي دانيد رفيق من که منکر خدا و قيامت بود کجاست؟ گويند: بله، در دوزخ، نگاهش کن.

 

آيه 55- پس او نگرد (اين طرف را نگاه مي کند.) که رفيق خودش در چه بدبختي است. (والله توي همين دنيا هم همين طور، چهار روز جواني است، همين که پير شدي توسري خور، بدبخت، ذليل، هيچ کس محلش نمي گذارد. همين الآن هم اين طور است.)

 

آيه 56- (گويد به او: قسم به خدا که اگر نبود لطف خدا، تو مي خواستي مرا جهنمي کني. اينها که امروز با پررويي مي آيند در شاخ شما ، حالا آنجا اين آقا مي گويد: به خدا قسم، اگر خدا دست مرا نمي گرفت، تو مي خواستي مرا جهنمي کني. بيا برويم سيگار بكشيم، بيا برويم با دختره خوش باشيم، برويم اين طوري کنيم! خدا دارد صحبت مي کند. همين پرروهاي بي ادبي که امروز دارند مثل ما را مسخره مي کنند.) گويد به او که قسم به خدا، نزديک بود که تو سرنگون کني مرا در خطا و ضلالت.

 

آيه 57- و اگر نبود نعمت هدايت پروردگار من، از حاضرشدگان با تو در جهنم بودم. (والله همين است.)

 

من خودم کف اتاق راه مي روم، مثلاً همين امروز، صدوبيست بار ياعلي، صدوبيست بار يا فاطمه، (اينها اسم اعظم خداست، کشور را نگه مي دارد.) صدوبيست بار يا حسين مي گويم و از خدا مي خواهم كه به دست امام زمان (عج) خوب ها را بفرست بيايند، آقا ها را بفرست بيايند، (والله سفت مي گويم.) خدايا، آشغال ها را نگذار بيايند، اينها که بدند نگذار بيايند، مجلس ما را تاريک نکنند. همه تان نور خالصيد. اما به شرطها و شروطها، از اين در كه مي روي بيرون نگه اش دار. با نق نق مردم، با لبخند آن آدم کثيف از دست نده. بچه گفت: مامان، مامان من باب مثل ده تومان پيدا کردم. گفت: کويش؟ گفت: گم کردم! گفت: خاک بر سرت! ما بايد داشته باشيم.

 

مي فرمايد كه آنجا مي گويد: اگر نبود نعمت هدايت امام زمان (عج) ما امروز، در جهنم بوديم. چون من سفت يقه امام زمان (عج) را مي گيرم، مي گويم: مهدي جان، جان مادرت خوب ها را بفرست بيايند. والله، از اين جوان هاي خوب ديده اند که حضرت دم در ايستاده، آقا ها را مي فرستد داخل، نکبت ها را نمي گذارد بيايند داخل.

 

آيه 57- و اگر نبود نعمت هدايت پروردگارم، من از اهل بهشت نبودم، از حاضرشدگان در جهنم بودم.

 

آيه 58- اهل بهشت گويند از شدت سرور و خوشحالي و نعم، آيا ماييم که نعمت ابدي داريم، از جهنم نجات يافتيم؟

 

يک جمله قشنگي امام صادق (ع) اينجا مي گويد: (صلوات بفرستيد.)

امام صادق (ع) مي فرمايد: (کافي شريف جلد چهارم صفحه 191) اي ابانعمان، مردم تو را به خودت مغرور نکنند و مدح و ستايش تو را نابود نکند، غافلت نکند. زيرا که کار و کردار تو، مال توست. (اکثر مردم اين طوري مي خورند زمين، بابا تو الآن رئيسي، بابا تو الآن فلاني! برادر من، ولش کن! رئيسي چيه؟ خداست.) با سخن هاي بيهوده به پايان نبري روزت را، زيرا با تو کسي هست که کردار تو را نگه مي دارد، يک روزي تحويلت مي دهد.

 

ما آن روزها نمي فهميديم، حالا مي فهميم. در قرآن است، يك وقت کتاب اعمالت را به تو نشان مي دهند، مي گويي: اَ، خدايا، چه چيزهايي را يادداشت کرده اي! ولي امروز مي فهميم. يک نوار شصت ساله، يک سي دي شصت ساله مي گذارد جلويت، مي گويد نگاه کن!

 

اي ابانعمان، مردم گولت نزنند با سخن هاي بيهوده، زيرا با تو کسي هست که کردار تو را بر تو نگه مي دارد، و کارهاي تو را نگاه مي کند، اگر مستحق پاداشي، پاداش مي هد وگرنه عذاب مي دهد. بيدار باش و خودت براي خودت کار کن، براي خودت بردار، بچه ها نمي کنند. (امام"ع" مي فرمايد.)

 

لذا برادرها، اين هم قرآن است:

سورۀ نساء آيه 49- آيا نديدي کساني (از اين مردم) را که خودشان را به پاکي مي ستايند؟ هروقت فکر کردي کسي هستي، خوردي زمين. هر وقت فکر کردي رئيسي، چي هستي، نمي دانم نخبه اي، آنجاست که خورده اي زمين! هروقت ديدي مي ترسي، بدان كه آقاي زمين و زماني.

 

سورۀ نساء آيه 59- اي کساني که ايمان آورده ايد، اگر راست مي گوييد، اطاعت کنيد خدا را، اطاعت کنيد رسول خدا را، اطاعت كنيد اولي الامر (امام ها "ع") را، اگر در چيزي با هم منازعه اي داشتيد، خُب حالا بياييد زير چتر قرآن. (جنگي در کار نيست، دعوايي نيست.)

 

جمله زيبا در همان سورۀ نساء آيه 61- (خدا مي گويد.) هروقت اي رسول الله، شما به اينها مي گويي خُب بياييد ببينيم که خدا چه مي گويد؟ شما مي بيني كه منافقين عصباني مي شوند. (خدا مي گويد هروقت مي گوييد خب بياييد ببينيم خدا چه مي گويد؟ برويم پيش رسول الله، منافقين عصباني مي شوند.)

 

برادرها هوشيار باشيد، بيدار باشيد.

سورۀ جاثيه آيه 23- آيا نديدي کسي را اي پيغمبر که خداي خود را هواهاي نفساني خود گرفته است؟ از صبح تا شب آرزوي خود را ستايش مي کند؟ ما هم او را واگذاشتيم به خودش، از حالش مطلع هستيم و نشانه گذاشتيم بر گوش او که کر است، نمي فهمد، بر قلب او که نمي فهمد، چشم هايش را هم کور کرديم، نمي فهمد! (مي گويد: فقط و فقط آنچه من مي گويم درست است!)

 

نه برادر، بيدار باشيم. والله من بارها گفته ام: وقتي مي آيم منبر، چقدر يقه خدا و انبياء را مي گيرم که خدايا، "يک آن" از تو غافل نشوم. چرا؟ چون غافل فرق نمي کند، مي خواهد يزيد باشد، مي خواهد تو باشي، مي خواهد من باشم. غافل بدبخت است. حالا سواي اينکه در هفته در خانه خدا را مي زنم، حديث و آيه آماده مي کنم، باز همين الآن هم كه اين آقا دارد قرآن به شما درس مي دهد، من آهسته آهسته پنجاه بار، صد بار مي گويم يا علي، اين را به شما بگويم ها! اسم اعظم خداست. هروقت ديدي غم سر دلت است است، تسبيح را بگير، دو دقيقه طول مي کشد، صدبار بگو يا علي ادرکني. من پدر دشمن ها را همين طوري درمي آوردم. تا مي بينم کسي مي خواهد پررويي کند، با صدبار يا علي، يا حسين، پدرش را درمي آورم، مي فرستم آن ور در جهنم.

 

يك صلوات بفرستيد.

اللهم صل علي محمد و آل محمد

 

خدايا، به مقربان درگاهت قسمت مي دهيم، اينهايي كه به وسيله دين دارند آبروي دين را مي ريزند، ذليل و نابودشان بگردان.

خدا، به خون شهداء قسمت مي دهيم، كساني كه باعث اذيت اند خدا، ذليل و نابودشان بگردان.

 

صلوات بفرستيد.

************** پايان *****************

www.aliakbar.org

ان شاء لله خداوند توفيق عمل به همه ما عنایت بفرمایند.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته

برچسب ها :