- تاریخ انتشار : 25 آذر 1402
- تعداد بازدید : 59
اگر خانم فاطمهزهرا (س) اینقدر محترم است، نه این است كه مثلاً دختر آقا رسول الله (ص) است،
نه!
نه این است كه زن مولا علی (ع) است،
نه!
نه این است كه مثلاً یازده امام از نسل ایشان است،
اینها هیچكدام نیست.
همان است كه ایشان در این زندگی سعی كرد كه مطیع خدا و رسول و امامش باشد.
رسول (ص) پدرش بود، امامش هم آقا علیبنابیطالب (ع) بود
ارزش اینها كه هرچی میگذرد هی عظیمتر و بزرگتر میشوند، علتش این بود كه تسلیم بودند.
گفتم كه خانم فاطمه (س) نزدیك مرگشان بود،
گریه میكرد. فضه كنیزشان گفت:
خانم چهتان است؟
گفت: اینجا در عرب رسم است، وقتی كه كسی میمیرد، روی یك تكه تخته میگذارند، میبرندش قبرستان.
من میترسم این حجم بدن من روی این تخته معلوم بشود، ناراحت آن هستم.
بعد فضه گفت: ناراحت نباشید خانم،
ما ایرانیها تابوت داریم،
وقتی یک نفر می میرد،
جنازه مُرده را توی آن می گذارند،
یك پارچه هم رویش میاندازیم،
دیده نمیشود،
ایشان تا این را شنید، خندید، خوشحال شد.
یا ابن مکتوم با رسول الله کاری داشت( ابن مکتوم کور بود)
تا ابن مکتوم اومد تو خانم پا شد رفت
اون کوره تا کارش تموم شد پاشد رفت
خانم اومد
خوب آقا رسول الله میدونه ، می خواد من و شما بفهمیم
دخترم چرا رفتی؟
خانم فرمود: آخه اون نامحرم بود
آقا فرمود: اون که چشم نداشت
خانم فرمود: من که چشم داشتم
اینها خانم فاطمه را بزرگ کرده
حالا امروز مَرده خرج میكند، زنش را فربه میكند كه در خیابان، مردم ببینند!
دخترش را فربه میكند كه مردم ببینند،
اینها نیست.
برای دریافت فایل صوتی و تصویری این مطلب اینجا کلیک بفرمایید