توصیف آقا رسول الله (ص) از زبان خود ایشان
  • تاریخ انتشار : 7 مهر 1402
  • تعداد بازدید : 63
توصیف آقا رسول الله (ص) از زبان خود ایشان
توصیف آقا رسول الله (ص) از زبان خود ایشان: 1- گفتار من شریعت است. 2- کردار من طریقت است. 3- حالات من حقیقت است. 4- سرآمد عقل من معرفت است. 5- شایستگی و سلامت من، علم الهی است. 6- لباس من توکل بر خداست. 7- گنج و ثروتم، قناعت است. 8- منزل من راستی است. 9- جایگاه و عزت من یقین است. 10- افتخار من فقر است.

(آقا رسول الله(ص)) میفرماید ویژگی های من این است:

۱) گفتار من شریعت است،

یعنی جز اونی که خدا بخواد، نمیگم،

زمان چی میخواد و مصلحت انگیزی و.... اینها بازی هایست که امروز درآوردن.

۲) کردار من طریقت است،

یعنی اونی که خدا میخواد، یه نقطه نه کم میکنم نه زیاد.

۳) حالات من حقیقت است،

هر چی بهتون بگم حقیقته، از خودم چیزی نمیگم، هر چی هست خدا فرموده.

۴) سرآمد عقل من معرفت است.

ببین الان شما، یک ساعت و خورده ای من دارم اینجا صحبت می کنم، ببین چقدر از خدا و قران و ائمه چیزهایی بهت رسیده، اینها رو داشته باشیم.

دانا هم داند و هم پرسد، نادان نمیداند و نمیپرسد.

اونم مولا علی (ع) به روحش صلوات بفرستید.

میفرماید که اگه میخوای به کمال انسانی و آدمی برسی سه چیز لازم داری:

۱- پندپذیر درون( این حرفها رو توی مغزت جا بده).

2- پند گوی درون( حالا خودت با خودت صحبت کن، نفست یه رقم غُر میزنه، رفیقت یه رقم غُر میزنه.

امروز یه مشت بُنجلِ، کثیفِ، ضد انسانیت به عنوان تمدن ( اینها منزوی اند).

بدبخت ها، خاک برسرها، همه دنیا به بُن بست رسیدن، دور دور وجود مبارک مهدی آل محمد (ص) است.

به وسیله امام زمان و همین جوانها، این حرفها و قرآن رو  به جهان می رسونیم.

ازبک ها ما اصلاً شما رو آدم حساب نمی کنیم.

اصلاً آدم حساب نمیکنیم.

قرآن می فرماد: " كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ " اینها مانند چهار پایان هستند، بلکه پست تر.

ما انسانیم.

میگه سرآمد عقلم معرفت است، یعنی حرف هایی که از این و اون می شنوم، همه رو گوش می کنم و تسلیم می شوم.

۵) شایستگی من و سلامت من علم الهی است.

امروز من بارها گفتم، به کسی هم توهین نمی کنم، نود درصد از باسوادهای ما، الآن کافر و مُرتد در جهنم دارند قدم می زنند

( یعنی میگن) ما درس خوندیم دیگه به قرآن احتیاجی نداریم. ما درس خوندیم دیگه به رسول الله احتیاجی نداریم.

احمق، تو اصلاً این حرف رو میزنی، کاملاً به الاغه میگی: تو از من بهتری.

قرآن میگه، حدود هفت جای قرآن میفرماید: تمام حیوانات من رو تسبیح می کنند، نکنه تو عقب بمونی.

کرمی که لای لجنه سبوح و قدوس میگه، مبادا عقب بمونی،

حالا تو میگی ما درس خوندیم.

باده، باده، علم نیست، درس نیست.

من اینو بگم، عالی قاپو که می روید، من رفتم دیدم، اون بالای عمارت یه حوض مسی هست،

این سقاها با مشک آب می بُردن، می رختن توی این حوض رو پُر می کردن، شاه عباس هم با وزیرها دورش می نشستن غلیون می کشیدن.

هر روز این آب رو می بردن.

یه روز شاه عباس نشسته بود، یک نفر از این سقاها خسته بود، گفت من این مشک رو پر باد می کنم، دَرش رو هم سفت می بستم، دو سه نفر که اومدن آب خالی کنند، اونها که در مشک شون رو باز می کنند شلپ و شلوپ، آب میاد، من هم در مشکم رو باز می کنم، دیگه کسی نمی فهمه که این باد بود.

این میره لب حوض می نشینه، شاه عباس هم داره نگاه می کنه.

نفر دوم هم میاد لب حوض می شنینه،

نفر سوم هم میاد.

نفر پنچم هم میاد می نشینه.

شاه عباس می گه چرا نشستید؟ خُب آب رو خالی کنید.

هیچی اینها مجبور میشن، باز می کنن، همشون باد بود.

عزیز من علم نیست،

علامت علم تواضعه،

علامت علم فروتنی است.

علامت علم این است که انسان نسبت به بیست سال پیش، توجهش به خدا هزار برابر بشه.

اینها باده، همش بزن کَفِش سَر نَره.

۶) لباس و ردای من توکل بر خداست.

یعنی من جز خدا کسی رو نمی شناسم.

منم به برادرا میگم، امام رضا میفرماید: سلاح مومنین( اسلحه مومنین ) ، اسلحه پیغمبرها است.

می گن اسلحه پیغمبران چیه؟

می گن اسلحه پیغمبران دعاست.

با دشمنت نجنگ.

اول دعاش کن، بعد بگو خدایا شرش رو به خودش برگردون.

۷) گنجم و ثروتم قناعت است.

قناعت خیلی خوبه، نمی گم کارنکن، برو کار کن ، پول درآر، ولی پول رو بیجا خرج نکن.

پول رو داشته باش که یه روزی محتاج می شوی.

۸) منزل من راستی است.

در من دروغ، دورویی، چاپلوسی، صلاح اندیشی نیست.

۹) جایگاه من، عزت من، یقین به خداست.

به خدا یقین دارم.

که اون هفته گفتم: که ابراهیم (ع) گفت: که خدایا مرده زنده کن، که من ببینم چه جوریه؟

خدا گفت مگه قبول نداری؟

ابراهیم گفت: بله قبول دارم، اما میخواهم یقینم زیاد بشه.

که اون چهارتا رو گفتم‌.

یه دفعه که امروز شلوغه، اینها هم بفهمن.

گفتش اردک و خروس و کلاغ و طاووس رو، سرش رو برید.

سرها رو پیش خودش نگهداشت و گفت بدنهای اینها رو با هم بکوب و با هم قاطی کن، سر چهارتا تپه بلند بزار،

همین جا بشین، جلوی این خلق الله، یکی یکی صدا بزن، من مرده زنده کردن رو نشونت میدم.

ابراهیم نشست جلوی خلق الله، صدا زد خروس،

دید ذره ذره، گوشت از چهار طرف اومد بهم چسبید، شد یک خروس،

اومد جلوی ابراهیم، سر خروس رو چسبوند، اونم یه تشکر از ابراهیم کرد و رفت.

دومی طاووس.

سومی اردک.

چهارمی کلاغ.

گفتم اینها هر کدوم یه فلسفه داره.

کلاغ حیوان باشرافتی است، درباره اش سیصد، چهارصد سال عمر هم نوشتن، بخاطر دو چیز یکی اینکه سحرخیزه، یکی اینکه با حیاست.

اما یه عیب بزرگ داره، علاقه مند به طلاست.

زن بیچاره النگوشو برداشته، گذاشته لب حوض، یادش میره، این برمیداره می بره بالا،

یه جایی رو با پاش میکنه، این طلا رو زیر خاک قایم می کنه، با پاش خاک می ریزه روش،

بعد چون عقل نداره که نشونه بزاره کجاست، پیداش نمی کنه،

اینقدر قارقار می کنه، تا بمیره.

میگه انسان برای دنیا خودتو نکش.

اردک کثافت خواره. میگه یه کاسه برنج درست کردی، گذاشتی جلوش، اما می رود منقارش رو تا این ته می کنه لای لجنها، شاید یه دونه کرم مرده پیدا کنه.

میگه عزیز من، پولت رو حرام نکن، از راه حرام پول درنیار، نون کثیف نخور.

خروس، هم حیوان مردی است و هم باغیرته.

من دیدم، اون وقتها خونه ها همه خروس داشتن،

چهارتا دونه که ببینه، اول صدا میزنه، زن و بچه هاش رو بیایین بخورین.

نوکش رو میزنه بیایین بخورین،

اول اونها رو صدا میزنه.

این از نظر مردانگی اش.

غیرتش هم اینه، اگه ببینه یه خروس دیگه روی پشت بوم است، می پره بالا، جیغ میزنه، چرا داری ناموس من رو نگاه میکنی؟

من اینها رو دیدم همه رو دیدم.

وای به این مردهای امروزی، چه زنش و چه دخترش رو اینجوری بفرسته بیرون، خیلی بی غیرتی.

وای به اینهایی که زنهای مردم رو آرایش می کنند میارن پشت تلویزیون، اخبار بگه، با لبخند،

خیلی بی غیرتی.

آبرو هرچی بی غیرته بردی.

طاووس زیباست.

دیدید که وقتی پر و بالش رو باز می کنه، خیلی زیباست.

این یه عیب داره، وقتی راه میره، میگه من، من.

من دیدم، قشنگ وقتی که پر و بالش رو باز میکنه، راه میره، میگه من، من، من.

عزیز من، جوان من ، خوشگلی، خودت رو توی آیینه میبنی، بگو الحمدالله خدایا تو شکر می کنم که منو زشت قرار ندادی.

زورت زیاده بگو خدایا بهم قدرت بده، زیر بغل مردم رو بگیرم.

این چهارتا رو فلسفه هاش این بود که میگه این صفات رو در خودت بِکُش.

لذا اینست که میفرماید: جایگاه من یقین است.

۱۰) افتخار من فقرست.

دوست دارم که فقیر باشم.

نمیگه پول نداشته باشم اما جزو فقرا،

انت الخالق و انا المخلوق، انت الغنی و انا الفقیر،

خودم رو فقیر خدا بدونم.

 

 

برای دریافت کلیپ صوتی و تصویری این مطلب لطفاً  اینجا کلیک بفرمایید.

منابع :
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
نظرات کاربران (0)
پربازدیدترین مطالب روز